شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

حرف دل شهدا


ای نخل ها! ما را دریابید.
لبخندی برایمان بفرستید, از بغض هایمان بپرسید.
ما محاصره شدگان والفجریم. ما غرق شدگان اروندیم, ما مفقود الاثرهای رمضانیم.تپه های بغض گرفته ی قلاویزانیم, میدان مینهای فکه ایم, مجنون جزیره ی مجنونیم.

غروب های غمگین شلمچه ایم.
ما را پناه دهید ای شفاعت دیده ها. پس چرا چیزی نمیگویید.
ای یادگاران خلوت سنگرها. راستی با آن همه یاران چه کردید؟

چطور قامتتان از شکستن آن همه دل نشکست؟ چطور نشنیدید آن همه صدای بلند را؟
راهی مهیا کنید. از سفری به سمت نور بگوئید. از نخل های سر به زیر حرفی بزنید.
هر توسلی به شما ختم و هر تلاطمی لبیک گویان به شما می پیوندد.
شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل

عاشق شهادت

بغض کرده بود. از بس گفته بودند: بچه ست؛ زخمی بشود آه و ناله می کند و عملیات را لو می دهد.؛ شاید هم حق داشتند. نه اروند با کسی شوخی داشت، نه عراقی ها. اگر عملیات لو می رفت، غواص ها - که فقط یک چاقو داشتند - قتل عام می شدند.فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش را، موافقت کرد... بغض کرده بود. توی گل و لای کنار اروند در ساحل فاو دراز کشیده بود. جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند. یا کوسه برده بود یا خمپاره. دهانش را هم پر از گل کرده بود که عملیات را لو ندهد.


باقالی پلو با ماهی


 


http://faragh.persiangig.com/image/Rahiane%20Noor/Arvand%20(1).jpg


 

 

 

گفت : مادر جان بیا ناهار بخوریم

پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟

گفت : باقالی پلو با ماهی

با خنده رو به مادر کرد و گفت : ما امروز این ماهی ها را میخوریم و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند

چند سال بعد ... والفجر 8 ... درون اروند گم شد ... ... مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد ...