شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

گنهکارم خدایا


خجالت میکشم یارا

گنه کردم درین ظلمت 

گنهکارم خدایا 

دست من بستست 

خدایا مگر جز تو خدایی میتوانم داشت

مگر جای به جز درگاه خوبت میتوانم رفت

خدایا من گنهکارم 

بدین درگاه روی آرم 

خدایا من گنهکارم 

همان باری که دل را باختم

بر بنده ای نا چیز 

همان باری که لبخندی مرا مدهوش خویشش کرد 

همان باری که در تنهایی خویشم به جز از تو خواستم

همان باری که قلبم از خنده اش لرزید 

همان باری که گفتم بی هوا دوستت دارم 

همان بار من گنه کردم

گنه کردم که دیدم غیر تو

هستیه من هستم کجایی

من همه خاکم خدای من بیا پیشم 

که مستم از غرور و نا خوشم در درگه معبود عزیزم


خدایا خسته ام 

باز آمدم دستم بگیری

مرا در پیش خود بنشانی و اشکم بگیری 

خدایا بی تو من تنها و نالانم

به جز پروردگار خویش ندارم هیچ معبودی 

نیم مشکر نیم کافر ولکین سخت سهل انگار م 

نمیخوام کنم تکذیب تو یارب 

خدایا من به جان مادرم دوست میدارم تورا

اما پریشانم 

بگیر این دست کوچک را به روی قلب مهربانت بگذار 

بگذار صدای قلب مهربانت نویدی از عشق باشد مرا 

یارب

دو دستم را بگیرو و از خودت مرهان مرا

مرحم قلبم بشو یارب

بیا پیشم بدون تو کجا مانم

خدایا سرزمینت کوی عشاقت همه مال خودت 

میشود تو ای خودت مال من باشی عزیزم؟

خدایا دست من دامان تورا میجوید 

رهایش مکن