شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

خدایا ازت ممنونم



خدای من!
در هر ثانیه ای که میگذرد...
بیشمار نعمت برما ارزانی کردی!
طپش قلب...
دم و بازدم...
دیدن...
شنیدن...
نبض زدن ها!
پلک زدن!
فکرکردن
و
و
و چقدر بیتفاوت میگذرم...
و از نداشته هایی که صلاحم نبوده...
پیشت گله و شکایت میکنم!

یا ستارالعیوب



خدا گر پرده بردارد

ز روی کار آدمها

چه شادیها خورد بر هم

چه بازیها شود رسوا

یکی خندد ز آبادی

یکی گرید ز بر بادی

یکی از جان کند شادی

یکی از دل کند غوغا

چه کاذب ها شود صادق

چه صادق ها شود کاذب

چه عابدها شود فاسق

چه فاسق ها شود پیدا

چه زشتی ها شود رنگین

چه تلخی ها شود شیرین

چه بالاها رود پایین

چه اسفلها شود علیا

عجب صبری خدا دارد

که پرده بر نمیدارد

وگرنه بر زمین افتد

ز جیب محتسب مینا