شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

یا لثارات الحسین



چندیست در حریم تو راهم نمیدهند
من بی وفا شدم ،تو مگر رَحم نمیکنی

عشق به امام حسین علیه السلام

 شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید : « یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛ حسین جان !
ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم.
وقتی اینگونه آرزو می کند، می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ. شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد. وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد.
او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند: شیخ رجبعلی !
روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ ولی هیچ کدام جا خالی نکردند
و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند، دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی.
 مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟
کتاب طوبای کربلا. 

بوی سیب سرخ


یکى از دوستان شیخ رجب على خیاط نقل مى کند که : همراه ایشان به کاشان رفتیم . عادت شیخ این بود که هر جا وارد مى شد به زیارت اهل قبور مى رفت . هنگامى که وارد قبرستان کاشان شدیدم ، شیخ گفت :

((السلام علیک یا اباعبدالله (ع ))).
چند قدم جلوتر رفتیم فرمود: ((بویى به مشامتان نمى رسد؟))
گفتیم : نه ! چه بویى ؟
فرمود: ((بوى سیب سرخ استشمام نمى کنید؟))
گفتیم : نه ! قدرى جلوتر آمدیم به مسؤول قبرستان رسیدیم ، جناب شیخ از او پرسید: ((امروز کسى را این جا دفن کرده اند؟))
او پاسخ داد: پیش پاى شما فردى را دفن کرده اند و ما را سر قبر تازه اى برد. در آن جا همه ما بوى سیب سرخ را استشمام کردیم . پرسیدیم : این چه بویى است ؟
شیخ فرمود: ((وقتى که این بنده خدا را در این جا دفن کردند، وجود مقدس ‍ سیدالشهداء (ع) تشریف آوردند، این جا و به واسطه این شخص عذاب از اهل قبرستان برداشته شد.))


اللهم الرزقنا..


شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل

اومده بود مرخصی. نصفه شب بود که با صدای ناله ش از خواب پریدم. رفتم پشت در اتاقش. سر گذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه می کرد؛ می گفت: «خدایا اگر شهادت رو نصیبم کردی می خواهم مثل مولایم امام حسین (علیه السلام) سر نداشته باشم. مثل علمدار حسین(علیه السلام) بی دست شهید شم...»
وقتی جنازه ش رو آوردند، سر نداشت. یک دستش هم قطع شده بود، همون طور که دوست داشت. مثل امام حسین
(علیه السلام)، مثل حضرت عباس(علیه السلام)...
«شهید ماشاءالله رشیدی »

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین