شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

ای پیرترین جوان تاریخ بیا


    دوریت مثل لمس باران از پشت شیشه است...

آقاجونم خسته شدم از اینهمه تکرار که به حق خوبات بیا

مولای من منو ببخش که هیچ کاری برای اومدنت نمیکنم

حتی اومدنت را به تأخیر میندازم خسته شدم خسته

از اینهمه گناه و روسیاهی

از اینهمه الهی العفو گفتن و باز برگشتن به سمت گناه

بیا جان مادرت زهرا بیا شاید منتظر نباشم اما دوس دارم بیای

فقط بیا