شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

یا ضامن آهو



دوباره یک غروب دلنشین

دوباره یک صدا،
صدای سبز
دوباره می پرد کبوتری
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهای من
پر از نگاه کاشی و ستاره می شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صدای بالهای یک فرشته می شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلایی اش
چه عاشقانه می پرم


کاش



کاش عروسـکی بودم

در خیال کودکــــــــــــی نوپا

کاش چراغــــی بودم

روشـــــــنی بخش کور نابینا

کاش ســخاوتی بودم

بی دریغ به وسعت صحـــرا

کاش عبـــارتی بودم

جمله ای از تبـــار حرکتـــــها

کاش دفتری بودم

پر ز نکتــــــــــــه های پر معــــنا

کاش کبوتری بودم

در خیال ســــــــــــپهر بی پروا

کاش نهایتی بودم

ابتدایم خـــــــــــــدای بی همتا

کاش شمعی بودم

روشنی بخش به محـــــــــفلها ...