، بدست بیاورم می خواهم... آنچه
را که دوست داری به دستم بسپاری..!!
"أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ"





الهـی العـفو!
گفته بودی الجَبّـار
گفته بودی اَلمُصَـوِّر
گفته بودی الشّافـی
یعنی کسی که شفا می دهد
تمـام ِ
زخم هایِ عمیق و نا
علاج را
هوای ِ دلـم سبک می شود
با زمزمـۀ نام هایِ زیبایت
نَفـَس میـکِشَم در
هوایِ مهـربانی هـایِ نابت ...
شخصی از آیت الله بهجت ره پرسید: چرا ما گناه می کنیم؟ می خواهم بدانم با اینکه ما مسلمان هستیم علت ارتکاب ما به گناهان چیست؟
ایشان در جواب فرمودند:« کسی که بداند در مرأی[= معرض دید] و مسمع[= معرض شنیدن] خدا است، نمی تواند گناه کند. تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمی بینیم.
الهی نیامده ام برای گرفتن چیزی ، خودت را
میخواهم که تو عزیزی .
الهی سجاده ام فقط برای تو پهن است و قامتم
تنها برای تو بلند .
در سجده ام تو هستی.و در دستان قنوتم تو
نشستی
و آنگاه که
سلام گفتم ، دیدم که در ِ عذاب را توبستی .
الهی غمم را برایت شمردم ، شادی
اجابت کردی
دعایم را به غنیمت بردم و
دوستانم را هم
به تو سپردم .حافظشان باش
خدایا روز یکشنبه خوبی برایم
بساز ..
پر از سلام وبرکت و روزی
خوش.... شاد .موفق وسلامت
امین ای برارنده ارزوها وحاجت
ها
خداوندا درون سینه قلبی شکسته از غم زمانه دارم ،
اما بی کینه ... و سرشار از
عشق و محبت تو ،
قلبم را متبرک گردان تا برای تو و
خلقِ تو بتپد ،
قلبی که از شادی دیگران ، شاد شود ،
و رنج دیگران را رنج خود بداند ،
چشمهایم ... از
روزی که چشم گشودم به هرکجا که مینگرم ،
نشانی از عظمت و بزرگی تو معبود یگانه
ام میبینم ،
مرا چشمانی عطا کن تا با اشک دیگران
اشک بریزد و با لبخند دیگران بخندد ،
خدایم ... دستان خالیم
به سوی تو معبود مهربانم و در پیشگاه توست
مرا لیاقتی عطا کن ، تا دستانم ، دستی باشد
از جانب تو ،
در خدمت خلق تو و پایم در راه تو و در
جهت خشنودی تو و شادی خلق تو گام بردارد ، مرا
آنگونه شکل بده و بساز که نماینده تو و خوبیهای تو بر روی زمینت باشم ...
بعضی وقتا دلم برای خودم تنگ میشه،برای روزای گذشته نه چندان دور،برای باورهام برای آرزوهام،خدایا هیچ دلی رودرهیچ کجای دنیا دلتنگ نکن چون یه روز خسته میشه میشکنه .....دلم ارامش میخواد، آرامش ابدی چیزی که خیلی وقتا دنبالشم .چیزی که بند بند وجودمو آروم کنه. بوی تنهایی میاد،شبا مینویسم توتنهاییام ولی نوشته هام همه تلخن تلخ.....همش دنبال یه جمله میگردم احساسمو بیان کنه،خیلیا میان میخونن وچشمشون دنبال چیزایی میگرده که حرف دلشون باشه،دنبال چیزی هستنن که دردشون رو بگه،میگردن تونوشته هام دنبال چیزایی که شاید براشون گفتنش به دیگری سخته ، میخونن و یه آه میکشن .منم یاد گرفتم بنویسم.قبلنا حرفامونمینوشتم ولی ازوقتی یه دوست گفت بنویس شروع کردم نوشتن ،باورم نمیشد روزی بشه نوشت ازاحساسات ازحرفای دل،ولی نوشتم وازاون دوست ممنونم ....الان تواین لحظه برای من بوی تنهایی میاد ،بوی غم،بوی حسرت،بوی گریه های پنهونی،بوی درد.....
بازم دلم گرفته اومدم مث همیشه بنویسم دلم میخواد حرفای دلموبریزم بیرون،خیلی وقته تودلم موندن.دلم میخواد آزادشون کنم برشون گردونم به این دنیا...سخته به دردی دچاربشی که راه حلش جلوته، ولی اونی که باید بخواد نمیخواد ، خدانمیخواد......
خدایا ! مرا نا امید مکن
خدایا ! نهال امید مرا مشکن
خدای من ! نخل امید مرا بی بار و بر مکن
خالق من ! کاخ امیدم را فرو مریز
پروردگار من ! شمع امیدم را خاموش مکن
ای آفریننده ی آسمان ! آسمان روشن دل پر امیدم را ابری مکن
خدای من ! درخت پر شاخ و برگ امید را که بر قلبم سایه افکنده ، خزان زده مکن
خدای من ! دهان گلبرگ دلم را که از باران امید تو می نوشد ، تشنه مخواه
خدایا ! آفتاب گردان دلم را از تابش آفتاب امید به لطفت محروم مکن
بار خدایا ! چشمه ی امید مرا خشکیده مخواه
بار خدایا ! بهار امیدم را خزان مکن
خدای من ! ماهی دل پر امیدم را صید دام نا امیدی مکن
بار الها ! آشیانه ی دل امیدوارم را با طوفان نا امیدی ویران مخواه
پروردگارا ! کشتزار دل آرزومندم را از هجوم ملخ های یاس در امان بدار
خدای من ! باغچه ی کوچک دلم را با هرز آب یاس ، خشکیده مخواه
بار الها ! نیلوفر دلم را از ساقه ی امید جدا مکن
خدای من ! آهوی دل آرزومندم را در پنجه ی یاس گرفتار مخواه
خدای من ! لحظه ای غیبت امید و آرزو را در کلاس دلم تاب ندارم ، ان ها را پشت در کلاس دلم به انتظار مگذار
خدایا ! بر شناسنامه ی دلم مهر نا امیدی مزن
خدایا ! کبوتر دل با بال های امید به تو مجال پرواز دارد ، بال هایش
را شکسته مخواه
خدای من ! نگین زیبای امید را از انگشتر دلم جدا مکن
خدایا کمک کن مرا با یک حریف قدر تنها نگذارم
من از نفسم شکست خواهم خورد تو نباشی.
نفس اسبی است سرکش وابلیس سوارکاری
فوق العاده چابک ومن تنهای تنها اگر تو نیز
دستم را رها کنی چه خواهم شدخودت خوب میدانی که
اگر رهایم کنی نفس مرا برده است به سوی اتش
خدای من با اینهمه دشمن قدر که برایم محیاست
ایا تو نیز مرادراین مرداب سر سبز دنیا رها میکنی
خدای من ،خودت گفته مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را
پس ای عشق مرا نیز دستم گیر
هر گاه ز قلب من ندا می آید
گر گوش کنی نام رضا می آید
وان گاه که قلب من بیفتد از کار
مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن
یه سار شروع به خواندن کرد ! اما مرد نشنید
مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن.......
آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد اعتنایی نکرد
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : تو کجایی ؟؟؟؟
بگذار تو را ببینم ......
ستاره ای درخشید، اما مرد ندید
مرد فریاد کشید " خدایا یک معجزه به من نشان بده " .....
کودکی متولد شد و اما مرد باز توجهی نکرد
مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم .....
از تو خواهش می کنم ......
پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد .....
ما خدا را گم می کنیم ......
در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ......
خدا اغلب در شادی های ما سهیم نیست ......
تا به حال چند بار خوشی هایت را آرام و بی بهانه به او گفته ای ؟؟
تا به حال به او گفته ای که چقدر خوشبختی ؟؟؟؟؟؟
که چقدر همه چیز خوب است ؟؟؟؟
که چه خوب که او هست ؟؟؟
خدا همراه همیشگیه سختی ها و خستگی های ماست
زمانی که خسته و درمانده به طرفش می رویم
خیال می کنیم تنها زمانی که به خواسته خود برسیم او ما را دیده و حس کرده اما ............
گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه او به ماست
خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد
به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم
به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد ...
تا خدا هست، جایی برای نا امیدی نیست
(خدایا حتی یک آن ما را به حال خود وامگذار)
پروردگارا ! این جوانهای اسلام را از سه چیز دور نگهدار وسوسه های شیطانی
هواهای نفسانی غرور و نادانی. شهید زین العابدین بهزادی
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی
فردا به آن چشم نگاهش نکن،
شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.
خدایا پر وبالم را شکستن ..چه راحت میشکنداین دل ...
ای رب من صدایم را میشنوی؟؟
ای مونس دلتنگیهایم!!
هر زمان که میشکنم ..هر گاه که زخم میشود دلم از تیغ زمانه سرم را بلند میکنم
این بار هم شکسته های دلم را جمع میکنم وکنار میگذارم
دوباره می ایستم اشک هایم را نگه داشته ام برای خودت
میدانی که هیچ چیزی جز اشک ندارم.... فهمیدم هنوز به معنای واقعی آرامش ندارم
که اینگونه با هر تلنگری میشکنم!!
تمام سعیم براین بوده آن شوم که دیگران از اعمال ورفتارم نرنجند
غافل از اینکه بیراه میرفتم !باید آن شوم که تو میخواهی
خسته ام از حال خودم!از غفلتم..
دوباره دنبال فرصتم تا تغییر کنم !فرصتی که آغاز تصمیمات بزرگ باشه
خداوندا ، تو شاهدى از آن لحظه اى که از خانه مان خارج شدم فقط به خاطر تو و براى رضاى تو آمدم. خدایا ، پدر و مادرم و خانواده ام و دوستانم را ترک گفتم ، زیرا عشق من به تو مهمتر و مهمتر از دوستى با آنان بود.
خداوند را سپاس مى گویم که مرا در این برهه از زمان به دنیا آورد و به من توانایى داد تا در صف جندالّله قرار گیرم.
شهید محمدحسین حقانى ولى پور
خدایا!
بزرگی و کرمت را شکر
آنقدر نجیب گفتی : برو امتحانت رو روفوزه شدی .....
دلم
از خودم گرفت از این همه نجابت ... اشک ریختم از تردیدی که کردم، اشک
ریختم از ناشکری هایم، اشک ریختم از شک کردن هایم، اشک ریختم از اعتماد
نکردنم به تو، راضی نشدم به انچه بر من مقدر کردی، سپاس نگفتم بر نعمتی که
بی منت و بی درخواست بر من نهادی و من شک کردم و رد کردم... و ای کاش ...
مهربان اله من!
صبر
خواستم اما ناسپاسی کردم و از من گرفتی آنچه بر من ودیعه نهادی... امتحانم
کردی به بیشتر داشتن و امتحانم کردی به بیشتر دادن بر من ... اما من چه؟
شکست خوردم بر امتحانت... سخت شکستم و خرد شدم درخود بی آنکه صدایی بلند
شود و کسی متوجه شود...
مرا ببخش بر تمام نا بندگی هایم، بر تمام عصیان هایم، بر تمام رضا نشدن هایم، بر تمام مسلم نشدن هایم...
خدای عزیز!
حال با چه رویی دوباره بر تو خواهم گفت : نعمتم ده
بار الها!
با چه رویی بر درگاهت خواهم نشست و بر خوانی که گستردی افطار خواهم کرد و باز از تو خواهم خواست نعمتم افزون کنی
بار الها!
بر من ببخش خطاهایم را
خدایا!
حال و اوضاع روحیم را بهبود ده
و مهربان خدای من!
سخت از همه ی این ها دردی است عیان ...
درد هم مسلک هایی که درد می کشند بی صدا و با صدا... اما کک دیگر هم مسلکانم نمی گزد!
رمضانی سخت بر آنها می رود
نه فانوسهای قاهره روشن است
ونه بلندگوهای مسجد دمشق اذان می گویند
بازارهای بغداد بسته شده
شهر قدس هنوز در اسارت به سر می برد
غزه بمباران می شود
امت محمد(ص) هنوز در خواب عمیق به سر می برد
ای وای بر ما
خدایا!
ببخش بر ما و کمک کن تا بیدار شویم جملگی...
آمین
ممکن است گاهی گریه کنم ولی
هیچگاه در تنهایی گریه نمی کنم
خداوند اینجاست
اشکهای مرا پاک می کند...چون...
قلب من خانه ی خداست
ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم
اما هرگز در سقوط تنهــــــا نمی مانم
خداوند هست و مرا بلند می
کند... چون...
قلب من خانه ی خـــ♥ــــداست
شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز
در این رنج کشیدن تنهــــــا نمی مانم
پروردگار مرا از رنجها رها می
کند...چون...
قلب من خانه ی خـــ♥ــــداست
خوشحالم برای اینکه می دانم
هرگز تنهــــــا نمی مانم
خداوند همواره با من
است...چون...
قلب من خانه ی خـــ♥ــــداست...
ای خدای من.ای آفریدگار من .ای همه ی هستیم
الهی !
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی.
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی.
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی. کس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی.
باز کن در، که جز این خانه مرا نیست پناهی……!
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد.
یا سَتَّارَ الْعُیُوبِ
یا غَفَّارَ الذُّنُوبِ
یا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ
یا سامِعَ کُلِّ نَجْوى
یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ
خودمونیم ولی عجب نعمتی است
این خدا!!