معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا این منظره را دید ، سرش را پایین انداخت.
بچه ها نشستند. هنوز سرش را بالا نیاورده بود، دست به سینه محکم چسبیده بود
به نیمکت.
خانم معلم آمد سراغش ، دستش را گذاشت زیر چانه مصطفی که سرت را بالا بگیر ببینم!
چشم هایش را بست ، سرش را بالا آورد ، از کلاس زد بیرون...
تا وسط های حیاط هنوز چشمهایش را باز نکرده بود.
او شهید مصطفی ردانی پور بود...
خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند
سر عقیده خود پاى فشارند چو کوه
بسان کاه زهر باد جابجا نشوند
روز میلاد حضرت علی اکبروروز جوان مبارک
سلام ابجی وبلاگت حرف نداره عالیه عالی
به حق خانوم فاطمه زهرا و بی بی زینب به هرچی چیزی که میخوای برسی
اللهم عجل الولیک الفرج
روحشون شاد یادشون گرامی
خدایا به جوانان ما حیا عطا کن.
انان را به راه راست هدایت فرما.
زندگی چیزی جز زیبایی نیست چندروز دنیا را زیبا زندگی کنیم.
خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند
سر عقیده خود پاى فشارند چو کوه
بسان کاه زهر باد جابجا نشوند
روز میلاد حضرت علی اکبروروز جوان مبارک