شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

عبادت خالصانه


شهید مصطفی ردانی پور:

 سرش‌ را از سجده‌ بلند کرد، چشم‌های‌ سرخ‌، خیس‌ اشک‌. رنگش‌ پریده‌بود.نگران‌ شدم‌.گفتم‌ «چی‌ شده‌ مصطفی‌؟ خبری‌ شده‌؟ کسی‌ طوریش‌شده‌؟» دو زانو نشست‌. سرش‌ را انداخت‌ پایین‌. زُل‌ زد به‌ مهرش‌. دانه‌های‌تسبیح‌ را یکی‌ یکی‌ از لای‌ انگشت‌هایش‌ رد می‌کرد. گفت‌ یازده‌ تادوازده‌ِ هر روز را فقط‌ برای‌ خدا گذاشته‌ام‌. برمی‌گردم‌ کارامو نگاه‌می‌کنم‌. از خودم‌ می‌پرسم‌ کارهایی‌ که‌ کردم‌ برای‌ خدا بود یا برای‌ دل‌خودم‌.

حرف دلم: باید بدونیم برای چی عبادت میکنیم!یکبار فکر کردم نکنه هرشب میرم

مسجد از سر عادت باشه نه شوق عبادت خدا


او شهید مصطفی ردانی پور بود...

siNx3t3_535.jpg

معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا این منظره را دید ، سرش را پایین انداخت. بچه ها نشستند. هنوز سرش را بالا نیاورده بود، دست به سینه محکم چسبیده بود به نیمکت.

خانم معلم آمد سراغش ، دستش را گذاشت زیر چانه مصطفی که سرت را بالا بگیر ببینم!
چشم هایش را بست ، سرش را بالا آورد ، از کلاس زد بیرون...
تا وسط های حیاط هنوز چشمهایش را باز نکرده بود.
او شهید مصطفی ردانی پور بود...

دل ساده ی آقامصطفی

اللهم عجل لولیک الفرج...

آلبوم تصاویر شهید ردانی پور
, عکسهای شهید ردانی پور


نوری که دروجودمصفی تابیده بودچیزدیگری بودودردعا،درضجه زدن،درمولا گفتن،درگریستن ومناجات نیمه شب،درخروشیدن درخط مقدم وبردشمن تاختن،ودریابن الحسن گفتن برترازهمه بود.
کم نمی آورد.فکرش رابکنیددرمیان بربچه های عاشقی که همه آمده اندتاشهیدشوندورنگ وآب دنیابرای آنها بال مگسی ارزش ندارد،جلودارباشی ومحفل توسل راگرم کنی.آقاراصدابزنی وطلب حضورکنی وروی حرف خودت بایستی.سجاده پهن کنی وآن قدردرحرف ودعوت خودت پافشاری کنی تاحضرت ولی عصر(ع)نظرعنایت کنند.
درحقیقت مصطفی ویاران اودرجبهه ی دارخوین مصداق این کلام امام بودند که خطاب به رزمندگان فرمودند:من ازاین پهره های نورانی وبشاش شماوازاین گریه های شوق شماحسرت می برم.من احساس حقارت می کنم.من وقتی بااین چهره های مواجه میشوم واین قلب هایی که به واسطه ی توجه به خدای تبارک وتعالی این طوردرچهره هااثرگذاشته است احساس حقارت میکنم...

کتاب بوی باران"مروری برسیره ی جهادی شهید مصطفی ردانی پور"

خداجون شکرت...