این جمعه دوباره صحبت از تکرار است
درد
همگان،دوریشان از یار است
تا
جمعه هم عهدیتان ،مولا جان
شیعه
به خدا ز هجرتان بیمار است
*********************
این
جمعه اگر فرج نمایی عشق است
از
مشکل ما گره گشایی عشق است
بر
دیده ما،منّت بسیار نهی
گر
با قدمت ،فرش ره آیی عشق است
*********************
یک
جمعه موانع از سر راه رود
یک
جمعه دگر از لبمان آه رود
گلبانگ
فرج وقت ظهور مهدی
از
کعبه بلند است و سحرگاه رود
شاعر:محمدمهدی
عبدالهی
گره کور ظـــــــــــهور تو منم
که می دانم هر جمعه برای گناهانم خون گریه می کنی اما باز هم گناه می کنم
گره کور ظـــــــــــهور تو منم
که می دانم نگاهم می کنی اما در مقابل نگاه مهربانت گناه می کنم و دلت را می شکنم
گره کور ظـــــــــــهور تو منم
که می دانم چقدر غریبی اما من حتی اراده ترک یک گناه را برای کم شدن غربتت ندارم
اگرخواستی صدقه بدهی، همینطوری صدقه نده، زرنگ باش، حواست جمع باشد. صدقه
را از طرف امام رضا علیهالسلام برای سلامتی آقا امام زمان عج الله
تعالی فرجه الشریف بده. برای دو معصوم است، دو معصومی که خدا آنها را
دوست دارد. ممکن نیست که خداوند این صدقه را رد کند. تو هم اینجا واسطه
گری ات را میکنی. تو واسطهای و همین حق واسطه گری است که اجازه میدهد
تو به مراحل خاص برسی.
حاج آقا مجتبی تهرانی
ﯾــﺎﺑـــﻦ ﺍﻟـــﺤــﺴــﻦ….!
ﺣــﺮﻑ شما ﮐــﻪ ﻣﯽ ﺷــﻮﺩ….
ﭘــﺎﯼ ﺩﻟــﻢ ﻟــﻨــﮓ ﻣﯽ ﺯﻧـﺪ….
ﻭ ﺩﺭ ﮐــﻨــﺎﺭ ﭘـﻨـﺠـﺮﻩ ﺍﻧـﺘـﻈﺎﺭ….
ﻣـﺤـﻮ ﺗـﻤـﺎﺷـﺎﯼ ﺧــﻮﺭﺷـﯿـﺪﯼ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ ؛
ﮐــﻪ ﺳـﺎﻟـﻬﺎ ﺩﺭ ﭘـﺲ ﺍﺑـﺮ ﭘـﻨـﻬـﺎﻥ ﻣـﺎﻧـﺪﻩ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧــــﻢ…!
ﺍﯾــﻦ ﺟـﺪﺍﯾﯽ ﺳـﻬــﻢ ﺩﻝ ﻣــﻦ ﺍﺳـﺖ ﺍﻣــــــﺎ
ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﺩﻟــﻢ ﺑـﯽ ﻫــــﻮﺍ ،
ﻫـــــﻮﺍﯼ ﺗـــان ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐــﻨــﺪ….
اللهم عجل لولیک الفرج….
آقای من:
"معایبِ" ما،
"مَحاسن" شما را سفید کرد...
شرمنده ایم،یاصاحب الزمان....
اللهم عجل لولیک الفرج
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب، اینهمه غربت، چرا نمیآیی؟
زمین به دور سرم چرخ میزند، پس کی
تمام میشود این روزهای یلدایی ؟
کجاست جاذبهات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدارپیمایی
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشمهای مینایی ؟
تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد...
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد
انقدر حرف در این سینه ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد
از کریمان فقرا جود و کرم میخواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا؟؟
این بدی مانع بیدار شدن هم دارد
ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
ﭼﻪ ﺭﻭﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ .... ...ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻬﺪﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻣﻬﺪﯼ ﺍﻡ
ﺍﺣﻮﺍﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﻣﻮﻻﯼ ﻣﻦ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ...
ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻧﺖ ﺑﻤﺎﻧﻢ ...
ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ ..
ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﺍﺷﮏ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ ..
ﻭ ﻓﻘﻂ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻣﻬﺪﯼ ﺍﻡ
ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤمﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ
مهربانی هم، حدی دارد!
لطف را هم، پایانیست... محبت را اندازهای است...!
اصلاً چرا انقدر مهربانی تو.!؟
چرا به ما محبت میکنی، وقتی ما گاه و بیگاه، یاد توئیم!؟
من، باید محبتت را چه طور جبران کنم.!؟
غروب های جمعه نه تنها دل من...
بلکه تمام دل دنیا...می گیرد!
هنوز هم نمیدانم چرا...از روز آمدنت...هی عبور میکنیم...وتو بازهم نمیرسی!!!
باز هم یک جمعه ی بدون تو ،
باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛
و باز هم قلبی مالامال دلتنگی ...
در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود ...
اللهم عجل لولیک الفرج
نهم ربیع الاول
سالروز آغاز ولایت و امامت و زعامت
آخرین سحاب رحمت و یگانه ذریه ذخیره دودمان آل
طاها،
حضرت مهـدی مـوعـود
(عج)
بر منتظران و چشم انتظــاران ظهــورش تبریک و
تهنیت باد.
مهدی جان ؛
چقدر شبها موقع خواب آرزو کنیم که تو را حداقل در خواب ببینیم ...؟
میدانم ؛
چشم ما چشم نیست !
دل ما دل نیست !
هر چقدر سعی میکنم بشوم زهرایی نمی شود ... نمی دانم نمیشود که بشوم زهرایی یا می شود ولی نمی شوم زهرایی !
ولی کاش ... تمام شود دوری و بگویی :
أنا المهدی ...
مـــن الغریب الی الحبیب.......التمـــاس دعــــا
مــولای مـــن
اگـر گـره فـــرج شمــابه دعـای مثـل مـن بـاز می شــود
ســرا پـا آه می شوم ...دعـا می شوم
بـــه آسمان می روم ...تـــا کــه خــدا اجابتم کنـــد
آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
یه بنده خدایی می گفت زندگیت رو بکن عین یه مثلث!
حتماً می پرسید چرا مثلث!!؟؟
مثلثی که سه ضلع داره
یه ضلعش من
یه ضلعش امام زمان
و ضلع آخرش زندگی من
اونوقت تو مثلثت داری:
من و امام زمان و همسرم
من و امام زمان و کارم
من و امام زمان و انتخاب رشته ام
من و امام زمان و تربیت فرزندم
من و امام زمان و ...
اون وقته که می فهمی چقدر زندگیت قشنگ میشه
زندگی ای که یه ضلعش امام زمانه، نمونۀ یک انسان کامل