ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دم افطار که بی تاب و تشنه ترم.....
دم
افطار که بیتابتر و تشنهترم
میشوم غرق علمدار...عمو...آب...حرم...
مردم بدانید...
که در مکتب ما شهادت مرگی نیست
که دشمن بر ما تحمیل کند
واین آخرین پیام هر شهید است که:
همیشه راه حسین (ع) باقیست و یزیدیان بر فنا!!!
"شهید موحد دانش"
دلم تنگه غروب کربلاست...
امامم دلم می خواهد عهدی با تو ببندم...
با تو عهد ببندم هر زمان که قدمی خواستم بردارم که اخرش شکستن یک دل و به رنج
کشاندن انسانی است مانعم شویی...
مانعم بشویی که بنده ای را زندگی کردن بیزار کنم...
همون شب گردانمون وارد عمل شد و به خط زد. صبحی که داشتم بین مجروحها و شهدامون می گشتم چشمم به همون جوون خورد. خوابش تعبیرش شده بود و اربابش حسین(ع) دعوتش کرده بود...
روایتی از داود بن کثیر
داود بن کثیر رقی گوید: نزد امام جعفر صادق (علیه السلام) بودم که آب خواست. وقتی نوشید، دیدم می خواهد گریه کند و اشک در چشمانش حلقه زد. سپس فرمود: «ای داود! خدا قاتل حسین را لعنت کند! یادِ مظلومیت حسین (علیه السلام) زندگی را چقدر ناگوار میسازد. من هر گاه آب سردی مینوشم، به یاد حسین (علیه السلام) میافتم. هر بنده خدایی که آب نوشد، حسین (علیه السلام) را یاد کند و قاتل او را لعن نماید، خدا برایش صد هزار نیکی نویسد و صد هزار بدی از او پاک کند، و او را صد هزار درجه فرابرد. و چنان باشد که گویی صد هزار برده را آزاد کرده باشد و خدا او را در روز رستاخیز با روی سفید و درخشان محشور سازد.»