شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

تو انتخاب دوست دقت کن


سال اول دبیرستان بود .

صبح که می شد ، هم کلاسیهایش می آمدند دنبالش

و با هم می رفتند دبیرستان .

چند روز گذشت ، صبح زنگ درب خانه را زدند .

گفتم : (( پاشو ! دوستانت آمدند دنبالت . ))

گوشی آیفون را داد دستم و آهسته گفت : (( بگویید نیستم . ))

متعجب نگاهش کردم .

- ولی تو که هستی !؟

چشم به زمین دوخت .

دیگر نمی خواهم با آنها بروم .

آنها توی خیابان چشمشان دنبال دخترهای مردم است .

خاطره ای از زندگی : شهید سید محمدتقی مجتهد زاده