ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شخصی آمد به نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)
شکایت از فقر و نداری کرد حضرت فرمود:
مگر نماز نمیخوانی عرض کرد من پنج وقت نماز
را به شما اقتدا میکنم، حضرت فرمود:
مگر روزه نمیگیری عرض کرد سه ماه روزه میگیرم.
آن حضرت فرمود امر خدا را نهی و نهی خدا را
امر میکنی یا به کدام معصیت گرفتاری عرض کرد
یا رسول الله حاشا و کلّا که من خلاف فرمودهی خدا را
بکنم حضرت متفکرانه سر به جیب حیرت فرو برد
ناگاه جبرئیل نازل شد عرض کرد یا رسول الله
حق تعالی ترا سلام میرساند و میفرماید در
همسایگی این شخص باغیست و در آن باغ گنجشکی
آشیانه دارد و در آشیانه او استخوان بینمازی میباشد
به شومی آن استخوان از خانهی این شخص برکت برداشته
شده است و او را فقر گرفته است. حضرت به او
فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار،
بینداز دور. به فرمودهی آن حضرت عمل کرد
بعد از آن توانگر شد.[1]
[1] . انوار المجالس.