هواپیمای عراقی ما را هدف گرفته بود.
میخواستم ماشین را نگه دارمکه برویم یک گوشه پناه بگیریم.
حاجی بدون این که چهرهاش تغییریکند گفت «راهت رو برو.»
ـ حاجی، مگه نمیبینی؟ ما رو هدف گرفته.
زیر لب خواند «لا حول ولا قوة الاّ بالله.»
و دوباره گفت «راهت رو برو.»
تو این دنیا که دشمن داره شیعه و تفکر شیعه رو می کوبه فقط یک چیز میتونه
سپر دفاعی شیعیان باشه یاد خدا و ایمان خالص به خدا.یکم فکر کنیم می فهمیم
همین یاد خدا باعث پیروزی قوای اسلام مقابل کفر با آنهمه تجهیزات پیشرفته شد.
هنوز هم آن سنگرها باقیست...
سلام بابای خوبم چقدر دلم برات تنگ شده
میدونی چند ساله منو تنها گذاشتی ؟؟؟
میدونی چقدر بهت نیاز داشته ام و نبودی؟؟؟
میدونی چقدر جای خالیتو همه جا حس میکنم؟؟؟
میدونم دختر خوبی برات نبودم اما دلتنگتم
برام دعا کن ...............
امروز 16 سال تمام که بابام منو تنها گذاشت ..........
شادی روح همه پدرهای مهربون
من آرزوی دیدن روی تو داشتم
رفتی و ماند داغ توام بر جگر، پدر
تو آرزوی دیدن من میبری به خاک
من هم تو را به خواب ببینم مگر، پدر
جانم به ماتمت رود از تن به در، ولی
داغ توأم نمیرود از دل به در، پدر
کوه ار شوم به صبر و توانایی و شکیب
داغ تو کوه را بشکاند کمر، پدر
کی مرده ای که نام تو زنده است جاودان
خوش میروی برو که سفر بی خطر، پدر
تو بین منتظران هم عزیز من ، چه غریبی
عجیب تر ، که چه آسان نبودنت شده عادت
چه بیخیال نشستیم ، نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم ؛ خدا کند که بیایی
آیا با خانه تکانی دل در این روزهای پایانی سال موافق هستیم؟
این روزها که خانه تکانی ها شروع شده ما هم دوست داریم که خانه تکانی دل داشته باشیم
و ان همه کینه ، حسد و ... را که در طول این یکسال در روح و جسم ما خانه کرده بیرون بریزیم ؟
پس شروع کن دلت را بتکان
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
حالاتوماندی و خدا..
زندگی جدید آغاز کن ، خـانه تـکانی دلـت مبـارک
مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
جواب امام زمان علیه السلام:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت ! کاش بیایی
به خودت کاش بیایی...!
در بمباران سال 61-62 پادگان ابوذر واقع در سر پل ذهاب تعداد قابل توجهی از رزمندگان شهید و مجروح شده بودند.
زخمی ها رو با دختران انتقال داده بودند
کارمندان وپرستاران بیمارستان اصلا قادر به جوابگویی این همه زخمی نبودند.
ماهم برای کمک به بیمارستان رفته بودیم.
در بین مجروحین چشمم به نوجوانی افتاد که هنوز صورتش مو در نیاورده بود.
دست قطع شده اش پانسمان کرده بودند و بیهوش بود !!!
برای دلجویی نزدیکش رفتم و گفتم کاری چیزی نداری؟؟؟
بانارحتی گفت خیر ! شما چه فکر میکنید؟
من برای شهید شدن امده بودم.این که چیزی نیست!!!
باشرمندگی از او دور شدم بعد از یک ساعت دوباره از کنار تخت او رد شدم،
درحالی که به شهادت رسیده بود....
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین
ذکر مبارک صلوات بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله) حجاب بر انداز است. گاه رفتار، کردار و نیات نادرست بندگان،حجاب بین خلق و حق تعالی می گردد که با ذکر صلوات آن حجاب از بین برداشته شده و دعا به جانب او صعود می کند.
آثار فراوانی بر ذکر صلوات مترتب است که به برخی از آن به شرح ذیل اشاره می شود:
این ذکر شریف موجب استجابت دعاست. در بعضی از روایات تصریح شده است که برای استجابت دعا،
آن را با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز کنید، زیرا صلوات بر محمد و آل
محمد همواره مستجاب است، و خداوند کریمتر از آن است که دعای اول را مستجاب
کند و دعای دوم را مستجاب ننماید. از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل شده
است که فرمود:
«اذا کانت لک الی الله سبحانه حاجه فابدء بمسأله الصلوه علی النبی (ص) ثم سل حاجتک، فان الله اکرم من ان یسأل حاجتین، فیقضی احداهما و یمنع الاخری.»
در روایات دیگری آمده است که دعایتان را با صلوات شروع و با آن ختم کنید، تا دعای شما بین دو دعای مقبول واقع شود و مستجاب
گردد، زیرا خدا کریمتر از آن است که اول و آخر دعاء را مستجاب کند و وسط
آن را مستجاب ننماید.
ذکر مبارک صلوات بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله) حجاب بر انداز است. گاه رفتار،
کردار و نیات نادرست بندگان، حجاب بین خلق و حق تعالی می گردد که با ذکر
صلوات آن حجاب از بین برداشته شده و دعاء به جانب او صعود می کند. از حضرت
امام صادق (علیهالسلام) گزارش شده است که:
«لا یَزَال الدّعاء مَحجُوباً حَتّی یُصَلّی عَلَی مُحَمد وَ آلِ مُحمد»
پیوسته دعاء بر حجابی مستور است تا که بر محمد و آل او درود فرستاده شود. از همان امام همام نقل شده که فرمود:
«من کانت له الی الله عزوجل حاجه، فلیبدء بالصلوه علی محمد و آله، ثم یسئل حاجته، ثم یختم بالصلوه علی محمد و آل محمد؛ فان الله عزوجل اکرم من آن یقبل الطرفین و یدع الوسط، اذا کانت الصلوه علی محمد و آل محمد لا یحجب عنه»
کسی که نیاز و حاجتی به خداوند داشته باشد پس به صلوات بر محمد و آل او شروع کند، سپس از او حاجت بطلبد، و بعد از آن دعاء با صلواتی بر محمد و آل او برنامه را پایان برد، البته خداوند متعال گرامی تر از آن است که دو طرف را قبول ولی بخش میانی نیایش را رد کند. همین که صلوات بر محمد و آل او فرستاده شد دیگر دعاء محجوب نخواهد ماند.
امروز با خودم داشتم به این فکر می کردم که چه پستی رو بذارم
به این نتیجه رسیدم چون پنج شنبه است خالی از لطف نیست که یادی از رفتگان کنیم.
ثواب قرائت این متن رو به روح پاک همه ی شهیدان پدر و مادران از دست رفته خصوصا پدر بزرگوارم میکنم.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند :
براستی ارواح مومنان هر شب جمعه می آیند و در آستانه خانه های خود می ایستند سپس هر یک با صدایی غمناک فریاد می زنند : ای خانواده وفرزندان من ! ای بستگانم ! با دادن صدقه ای بما محبت کنید و ما را یاد آوری نمایید سوگند به خدایی که مرا به حق فرستاد حقیقتا شرابخوار تشنه می میرد و در قبر تشنه است - روز قیامت تشنه محشور می شود وبمدت هزار سال فریاد میکند وای از تشنگی .....!!!
فشار قبر برای مومن کفاره ضایع نمودن نعمتهاست.
امام علی (علیه السلام ) میفرمایند :
عذاب قبر از سخن چینی و( بی اعتنایی به ) بول و کناره گیری مرد از خانواده ی خود می باشد
هر کس روز جمعه یا شب جمعه بمیرد – عذاب قبر از او برداشته می شود .
امام صادق (علیه السلام):
هر کس از مسلمانان به نیابت از میتی عملی نیکو بجا آورد اجر وثواب او دو برابر خواهد شد و خداوند به آن عمل میت را بهرمند فرماید هرکس زیارت کند قبرپدرومادرش را یا قبر یکی از آنها را در هر روز جمعه - آمرزیده می شود و نوشته می شود از نیکان مردگان انس می گیرند به شما - پس چون غایب شوید از آنها وحشت می کنند
برزخ همان قبر است و آن ثواب و عذاب بین دنیا وآخرت است پرسیدند برزخ چیست ؟
فرمودند : قبر است از آغاز مرگ تا روز قیامت....!!!
براستی مرده با رحمت فرستاده - شاد می شود همانگونه که زنده با هدیه دادن خوشحال می شود
هر کس سوره تکاثر را وقت خواب بخواند از قتنه وامتحان قبر در امان باشد.
برگرفته از کتاب چهل حدیث - نوشته ( سید حسن نقیبی )
اون زنده بودن رو توی شهادت می دید و من ...
زینب کبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (ص) رسید. رسول خدا (ص) براى دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )).
فاطمه (س) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى کنى ؟!
رسول خدا (ص) فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)).
در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند))
نامگذاری حضرت زینب
هنگامى که زینب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش امیرالمؤ منین (ع) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .
در این ایام حضرت رسول اکرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على (ع) به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .
در این هنگام جبرئیل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ کرده و گفت :
نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است .
بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.
الف ) زینب کبرى : این لقب براى مشخص شدن و تمییز دادن او از سایر خواهرانش (که از دیگر زنان امیرمؤ منان به دنیا آمده بودند) بود.
ب )الصدیقة الصغرى : چون (( صدیقة )) لقب مبارک مادرش ، زهراى مرضیه (س) است ، و از سویى شباهت هاى بى شمارى میان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زینب را (( صدیقه صغرى )) ملقب کردند.
ج ) عقیله / عقیله بنى هاشم / عقیله الطالبین :
(( عقیله )) به معناى بانویى است که در قومش از کرامت و ارجمندى ویژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد.
د) دیگر لقب ها:
از دیگر لقب هاى حضرت زینب ، موثقه عارفه ، عالمه غیرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و کامله است .
ای خدای من.ای
آفریدگار من .ای همه ی هستیم
بر
من این نعمت را ارزانی دار که:
بیشتر در
پی تسلا دادن باشم تا تسلی یافتن
بیشتر در
پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
بیشتر پی
دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
زیرا در
بخشیدن است که می یابیم
و در عفو
کردن است که بخشیده می شویم
و در
مردن است که حیات جاوید می یابیم
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِما بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِرا بِرَحْمَتِهِ وَ کَسَانِی ضِیَاءَهُ وَ أَنَا فِی نِعْمَتِهِ اللَّهُمَّ فَکَمَا أَبْقَیْتَنِی لَهُ فَأَبْقِنِی لِأَمْثَالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْنِی فِیهِ وَ فِی غَیْرِهِ مِنَ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ بِارْتِکَابِ الْمَحَارِمِ وَ اکْتِسَابِ الْمَآثِمِ وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ خَیْرَ مَا فِیهِ وَ خَیْرَ مَا بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّی شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِیهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ إِنِّی بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَیْکَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَیْکَ ،
سپاس خداى را که شب تاریک را با قدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد و لباس پرفروغ آن را درحالیکه قرین نعمتش بودم بر تن من کرد،خدایا!همچنانکه مرا براى این روز نگاه داشتى براى امثال آن نیز پابرجا بدار و بر پیامبر اسلام محمّد و خاندان او درود فرست و مرا در این روز و شبها و روزهاى دیگر به فاجعه انجام گناهان مبتلا مساز،خیر این روز و و خیر آنچه در آن است،و خیر بعد از این روز را روزیام گردان و شرّ این روز و شرّ آنچه در آن است و شرّ بعد از آن را از من دور ساز.خدایا!من با گردن نهادن به دین اسلام به سوى تو وسیله میجویم و با حرمت نهادن به قران بر تو اعتماد میکنم،و دوستى محمّد،بنده برگزیده است که(درود خدا بر او و خاندانش باد)نزد تو شفاعت میطلبم،
فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِیَ الَّتِی رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْخَمِیسِ خَمْسا لا یَتَّسِعُ لَهَا إِلا کَرَمُکَ وَ لا یُطِیقُهَا إِلا نِعَمُکَ سَلامَةً أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِکَ وَ عِبَادَةً أَسْتَحِقُّ بِهَا جَزِیلَ مَثُوبَتِکَ وَ سَعَةً فِی الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ أَنْ تُؤْمِنَنِی فِی مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِکَ وَ تَجْعَلَنِی مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ فِی حِصْنِکَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ تَوَسُّلِی بِهِ شَافِعا یَوْمَ الْقِیَامَةِ نَافِعا إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
پس بار خدایا پیمانى که روا شدن حاجتم را به آن امید بستهام به حساب اور،اى مهربانترین مهربانان!بار خدایا در روز پنجشنبه پنج حاجت مرا برطرف نما،که آنها را جز کرم تو گنجایش و جز نعمتهاى تو طاقت ندارد:سلامتى که با آن براى انجام طاعتت نیرو گیرم و عبادتى که با آن سزاوار پاداش فراوان تو گردم،و گشایشى در حال،من با روزى حلال و اینکه به من با امن خویش در هنگامههاى ترس امنیت دهى،و از هر غم و اندوه کوبنده در دژ استوار خویش پناهم دهى،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و چارهجوییام را بوسیله او شفیع سودمندى برایم در روز قیامت قرار ده،به یقین تو مهربانترین مهربانانى.
الحمدالله ربالعالمین، شهادت میدهم که معبودی جز الله نیست و برای رشدانسانها پیامبرانی فرستاده که نبی اکرم محمد ابن عبدالله خاتم آناناست.
او نیز برای استمرار راه صحیح این امت و عدم انحراف از مبانی عالیه اسلام حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان ولی و وصی بعد از خود معرفی نمود.
شهادت میدهم قیامت حق است و میزانی برای سنجش اعمال وجود دارد. بهشت و دوزخ حق است و اجر و جزایی در پی اعمال است.
امشب که قلم بر کاغذ میرانم، انشا الله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهدهام گذاشته شده از ایثار جان و ... هیچ دریغی ندارم.
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود،امروز بعد از گذشت این مدت راغبتر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن رابنماید.
خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون.
خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز.
اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری درخور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش.
خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم.
اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که بالیاقت فرسنگها راه است.
هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفتهام:
بسیجیها، سپاهیها ... این لباسی که بر تن کردهاید خلعتی است از جان به فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید.
نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خودبیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خوددقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکیها به دوربود.
عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بربگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است.
پدر و مادرم سخن با شما بسی مشکل است میدانم این داغ با توجه به علاقهای که به من داشتهاید بسیارسخت است. پدرم مبادا کمر خم کنید. مادرم مبادا صدای گریهی شما را کسیب شنود.
پدر و مادرم همانطور که قبلاً مقاوم بودید در این فراز از زندگیتان نیز صبر کنید و با صبرتان دشمن را به ستوه آورید، دوست دارم جنازهام ملبس به لباس سپاه بوده و به دست شما در قبر گذارده شود؛ مرا از کودکی خود از محبان حسین (ع) و زهرا)س) تربیت کردید. از طعنه دشمنان نهراسید.
نهایت و اوج محبت فانی شدن در راه معشوق است و من فانی فی الله هستم. همه باید برویم که انالله و اناالیه راجعون. فقط نحوهی رفتن مهم است وبا چه توشهای رفتن.
برادر و خواهرانم:
در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید، هرچه میکنید و هر چه میگوییدبا رضای او بسنجید؛ به خاطر یک شهید خود را میراث خوار انقلابندانید.
اگر نتوانستم حق فرزندی و برادری را برای شما ادا کنم حلالم کنید. من همه رابخشیدم، اگر غیبت و تهمت و ... بوده بخشیدم؛ امیدوارم شما هم مرا عفونمایید.
ببخشیدم تا خدا هم مرا ببخشد.
اگر جنازهای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید:
یا زهرا (علیهاالسلام .(
از طرف من از همه فامیل حلالیت بطلبید.
خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما.
در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا (علیهاالسلام) منورفرما.
خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده.
خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراهندارم.
خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولاحسین (علیه السلام) هستند قرار بده.
والسلام _ محمد رضا تورجی زاده
به نام تو ای عشق آفرین تنها ...
چندی است موسیقی دلم را گم کرده ام
تو را و وجود بی پایانت را گم کرده ام.
شاید هم تو نمی خواهی ناله هایم را بشنوی
و یا دل مهربانت را آزرده ام ...
خدای قلبم ساده و بی ریا دوستت دارم
خودت می دانی که وقتی دلم در هوایی غیر از تو پر می کشد
چقدر بی کس و تنها می شوم
آرزویی جز ابراز عشق به تو ندارم
تو که بی نهایتی و بیکرانی
تو که زیبایی و دل ربا
تو که وجود عاشقت دلی را آفرید که تو را درک کند.
الهی سیمای زرد و دلی سیاه دارم
قبولم می کنی؟
دستانی ترک خورده و موهایی سفید و پاهایی ناتوان دارم
قبولم می کنی؟
زیاد نیستم کمترینم،حقیرو خرد،فقیرو تنگ دست
قبولم می کنی؟
می دانم که تو توجهی به اینها نداری،
می دانم که عجز و ناتوانیم را می دانی،
ولی دوست دارم بدانی، چه بی چیزم و بی کس،
تنها و غریب و آواره بیابانی چون زمین.
الهی مرا ببخشا و توبه ام را بپذیر
به من درست دیدن درست شنیدن و درست حس کردن عنایت فرما !
به من صبردر مقابل ناگواریها
و تحمل در برابر ناملایمات اطرافم را مرحمت فرما !
الهی دلم را تنها مگذار!
او عاشقانه دوستت دارد،
شاید گاهی عقل و هوس وجود خاک گرفته ام را فریب دهد
ولی دلم همیشه عاشق توست.
وقتی نام تو می آید
در بدترین احوال
دلم سراسر اشک می شود و عشق
زیبا می شود و شانه بر گیسوی سیاهش می زند
و منتظر در مقابل پنجره ای که گلدانی از نور
و هوایی از شهرمهتاب دارد می ایستد و خیره بر آسمان
انتظار تو را می کشد.
الهی عاشقانه هایم به اندازه زیبایی توزیبا نیست،
حرفهایم به اندازه قلب مهربان تو نیست،
می دانم،
ولی به وجود مهربانت سوگند
همین قدرمی دانم
و زبانم بیش از این همراهیم نمی کند،
تو خود بپذیر از من این حرفها را
به بهترین و زیباترین سبک
و عاشقانه ترین کلام.
الهی دوستت دارم
با وجودی که می دانم این دوست داشتنم
و این ناله هایم
نه چیزی به زیبایی تو می افزاید و نه کم می کند
دلم می خواهد تو را
دوستت دارد
همین
دوستت دارم خدای دلم...
عشقم خداست