شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

ی ترکه....

یه روز یه ترکه داشته ذکر میگفته، در وسط ذکر هنوز تمام نشده بود
که یک حوری بهشتی با جامی در دست از سمت راست او می آید
و جام شراب بهشتی را تعارف میکند
اما چون ذکر هنوز تمام نشده بود ترکه به حوری اعتنا نمیکنه
حوری از سمت چپ میآید ولی باز هم ترکه اعتنا نمیکنه
و حواسش را جمع ذکر حقتعالی میکند
تا اینکه حوری از نظر ناپدید میشه
و ترکه بالاخره ذکر خدا را همانگونه که استادش گفته بود کامل میکنه
> این ترکه کسی نبود جز علامه طباطبایی