خدایا، این اواخر همیشه برایم این ذکر بود که
(تا مرا نیامرزیدی از این دنیا مبر)
دانشجوی شهید، مصطفی درویش رحیم آبادی
پاسخ داد: «لا حول و لا قوه الا بالله»
« روزی در مسجد جامع خدمت حاج آقا رسیدم و عرض کردم: من وقتی به دانشگاه می روم و درس می خوانم و یا در بین مردم می روم از یاد خدا غافل می شوم، لطف بفرمایید توصیه ای بفرمایید.
حاج آقا با مهربانی فرمودند:
صبح که می خواهی بروی دانشگاه، صد مرتبه بگو لا حول و لا قوه الا باالله و صد مرتبه صلوات بفرست.
شب هم صد مرتبه بگو لااله الاالله و صد مرتبه صلوات بفرست و در هر روز مقید باش که چهار صد مرتبه استغفار کنی.»
یک روز شیطان چاقى ، شیطان لاغرى را ملاقات کرد.
شیطان چاق ، از شیطان لاغر پرسید:
چرا تو اینقدر لاغر و ضعیف شده اى ؟
شیطان لاغر، جواب داد:
من بر شخصى مسلّط و ماءمور شده ام که او را گمراه کنم . ولى آن شخص در
اوّل هر کار، مانند: خوردن ، آشامیدن ، ...، زبانش به ذکر بسم اللّه
الرحمن الرحیم گویا است ، از این رو از نفوذ در او، و شرکت در کارهاى او
محروم هستم . و همین سبب و موجب لاغرى من شده است ، حال تو بگو بدانم ،
چطور چاق شده اى ؟
شیطان چاق پاسخ داد:
چاقى من به خاطر آن است که شاد هستم ، زیرا بر شخص غافل و بى خبر و بى
تفاوت مسلّط شده ام که در هیچ کارى بسم اللّه نمى گوید، مثلا هنگام ورود و
خروج و هنگام خوردن و نوشیدن ... و در هر کارى ، آنچنان غافل و سرگرم است
که اصلا به یاد خدا نیست .
پس اى مؤ منین دراول هرکارى بسم اللّه الرحمن الرحیم یادتان نرود زیرابا گفتن بسم اللّه شیطان ازشما دور مى شود
ذکری که سلسله اهل توحید جهت
سیر خود از آن کمک میگرفتند
استاد احدی
من محضر هر کدوم از بزرگان رو
درک کردم فرمودند از این ذکر غافل نشوید
بعداز نمازصبح و مغرب :
هفت بار لا حول ولا قوه الا
بالله العلی العظیم
سی بار تسبیحات اربعه
حضرت استاد حسن زاده میفرمودند بارها ضمن قرائت
این ذکر با استادم علامه طباطبایی محشورشده ام
بسته به قدرت و استعداد فرد اثرات متفاوت است
برای ما که غرق خطا هستیم حجابها را بر میدارد
و محافظت میکند از لغزشهای بد
در خاتمه استاد بذکر خاطره ای از دیدار مقام
رهبری با حضرت بهجت ره میپردازندکه در آن ایشان ذکر مزبور را به رهبری داده توصیه
به التزام فرموده اند واز آن تاریخ در دیدارها فاصله نماز مغرب و عشا رهبری بیست
دقیقه شده که هم به نافله هم بذکرفوق برسند
در شب معراج، وقتی به آسمان رسیدم، ملکی را دیدم که هزار دست داشت و در هر دستی هزار انگشت. آن ملک به کمک دستها و انگشتانش مشغول حساب کردن و شمارش بود؛ از جبرئیل که مرا همراهی می کرد پرسیدم:
جبرئیل گفت: این ملک، موکل به دانههای باران است. او محاسبه می کند که چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده است. پس من به آن ملک گفتم: آیا می دانی که از آغاز آفرینش دنیا تا کنون، چند قطره باران به زمین نازل شده است؟
گفت: یا رسول الله قسم به آن خدایی که تو را به حق فرستاده، علاوه بر این که می دانم تا کنون چند قطره باران نازل شده، بلکه محل نزول آنها را نیز به تفکیک می دانم و از تعداد قطره های باران نازل شده بر بیابان، معمور، بستان، شورهزار و قبرستان هم اطلاع دقیق دارم. حضرت فرمودند من از این همه دقت در حفظ شمارش باران در تعجب شدم.
آنگاه ملک گفت: یارسول الله، با وجود این همه دقت و دست و انگشتان برای شمارش، هنوز در محاسبه یک چیز، ناتوان ماندهام. پرسیدم: کدام چیز؟ گفت: «قومی از امت شما که وقتی اسم مبارک شما را بشنوند صلوات می فرستند و من قدرت محاسبه ثواب آن صلوات را ندارم.»