شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

شهید محمود کاوه

بسم رب الشهدا ء والصدیقین

در عملیات کربلای دو، محمود کاوه، فرمانده لشکر پنجاه و پنج ویژه شهدا، کار عجیبی کرد.

نیروهای خط شکن

را که جلو فرستاد، آمد و نمازی دو رکعتی را اقامه کرد. بعد از نماز گفت:« این نماز را فقط به

دو دلیل خواندم،اول برای پیروزی بچه های خط شکن و بعد ...»

یکی از بچه پرسید: «بعد چه؟»

« دلم می خواهد اگر خدا لایقم بداند، این نماز، آخرین نمازم باشد

و خدا لایقش دانست.

محمود کاوه در همان عملیات شهید شد.

 

برگرفته از کتاب پیشانی و خاک| ص 96

شهید باغبانی

همســــر شهید باعبـــانی (مستند‌ساز شهید در سوریه) می‌گویــد :
چند روز پیش دختــــرم سؤال کــــرد :
بابا کجــــاست؟ گفتم رفته سرکار؛گفت: چرا زنگ نمی‌زنه دلم برایش تنگ شده است
او به من می‌گـــوید :
بابا قهرمـــان شده عکسش را همه جــــا زده‌اند
بهش زنگ بــــزن بگو بیاد عکس‌ هاشــــو ببینــــه


بوسه ی مادر


هنگام خداحافظی با یوسف می خواستم صورتش را ببوسم. با دست گوشه ی پیشانی اش را نشان داد و گفت: «این جا را ببوس که جای گلوله ی شهادت است» و بالآخره در عملیات مرصاد به علت اصابت گلوله به همان قسمت از پیشانی آسمانی شد و به سجده افتاد.

راوی: مادرشهید

آرپی چی زن



آرپی جی زن تانک را زد؛ تانک هم سر او را با گلوله ی مستقیم زد. بدنش که بی سر می دوید، یکی از بچه ها فیلم برداری کرد. بعدها مادر شهید شنیده بود از بچه اش توی آن وضعیت فیلم گرفته اند، اصرار می کرد می خواهم فیلم را ببینم.
سپرده بودم نگذارند. خیلی اصرار کرده بود و بچه ها هم کوتاه آمده بودند. برده بودنش تبلیغات لشکر و فیلم را برایش پخش کرده بودند؛ نه یک بار که چند بار.

بچه ها می گفتند دفعه ی آخر وقتی دوربین روی رگ های بی سر شهید زوم کرد، مادرش رفت جلوی تلویزیون و از روی صفحه ی تلویزیون رگ های بریده ی شهیدش را بوسید و گفت حالا حضرت زینب (س) را درک می کنم.

عملیات کربلای8

عملیات کربلای 8 بود. من سه الی چهار متر با داوود فاصله داشتم. در میان راه داوود با بی سیم تماس گرفت تا موقعیت منطقه را بپرسد. ما سه نفر بودیم. از زمین و آسمان آتش می بارید. تماس قطع شد. داوود سعی داشت دوباره با حاج اصغر صحبت کند. صدای سوت خمپاره مرا به فریاد واداشت.
حاجی! مواظب باش خمپاره؛ و خودم بدون لحظه ای تأمل روی زمین خوابیدم. وقتی برخاستم ترکش خمپاره ی 81 سرش را از بدنش جدا کرده بود.
تن بی سر داوود مقابلم بود. از گردنش خون می جوشید و من فقط توانستم فریاد بزنم. یا امام حسین (ع).... یا مولا حسین. خدایا... خدایا....

شهید همت

در لشگر 27 محمد رسول الله (ص)

برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد
وقتی شهید شهد بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت، پیشانی او را غرق بوسه کنند.
پارچه را که کنار زدند، جنازه بی سر او دل همه شان را آتش زد.
«شادی روح شهید حاج محمد ابراهیم همت صلوات»


شهید چمران

هفتــه ای یــڪبار زبـاله های منطقـه را جمع میـڪرد !

ازش ڪه پرسیدنــد چرا ایــن ڪار را میـڪنــی ؟
با خنــده ای جواب داد: با ایــن ڪار هم شهر را تمیــز میـڪنــم
و هم اگـر غرور بیجایـی داشتـه باشم آن را له میـڪنـم.

{شـهـیـد چـمـران}


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

شهید زنده

اگر می خواهید تاثیر گذار باشید
اگر می خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتان ظلم نکرده باشید
راهی جزاین نیست که یک شهید زنده دراین عصرباشیم نداریم
«شهید احمد کاظمی»
бабочки в цветахбабочки в цветахбабочки в цветах

خون شهید

خون شهید، جاذبه‌ی خاک را خواهد شکست؛
و ظلمت را خواهد درید؛
و معبری از نور خواهد گشود؛
و روحش را از آن، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن،
هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد. ....
شهید سید مرتضی آوینـی

وصیت شهدا

از برادران همسنگرم در پایگاههاى مقاومت بسیج تقاضا دارم، همانگونه که اسماً پاسدار خون شهدا
هستید، عملاً هم باشید. و نگذارید خون گرم شهدا از جوشش بیافتد. و اسلحه‏ ى شهدا بر زمین بماند.
شهید على شبانى شوکت آباد

شکلک گلشکلک گل شکلک گلشکلک گل

روحیه شهدا

امام جماعت واحد تعاون بود . بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی

روحیه عجیبی داشت . زیر آتیش سنگین عراق شهدا رو منتقل می کرد عقب
توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد
چند قدمیش بودم
هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد از سر بریده اش صدا بلند شد :
السلام علیک یا ابا عبدالله
شهادت : کربلای5 شلمچه
( برگرفته از کتاب روی خط عاشقی )

شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل

شهید تورجی زاده

شکلک گلبسمـــــ ربـــــــ الشهدا و الصـــدیقیـــــــنشکلک گل

مصاحبه با شهید محمود اسدی (از فرماندهان گمنام و بی مزار گردان یا زهرا) :

بعد از شهادت محمد تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهای مداحی و مناجات‌های محمد را پخش می‌کردند،

F-9

 بیشتر مناجات‌ها و مداحی‌های محمد در مورد امام زمان بود؛ خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب محمد را در خواب دیدم،

خوشحال بود و بانشاط، لباس فرم سپاه بر تنش بود، چهره‌اش خیلی نورانی‌تر شده بود؛ یاد مداحی‌های او افتادم. پرسیدم :

محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟

محمد در حالی که می‌خندید گفت :

من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم.


F-13

چشمانت را ببند


rose divider
چشم هایت را ببند ای مادرشهید میدانم دلت غوغاست

پسرت بیست و چند سال که بخاطر زنانی جانش را فدا کرده که اینگونه عریان کرده اند خود را...
شرمنده ام مادرتو نگاه نکن این ساپورت های تنگ پوش را...

چشمانت را محکم ببند...

شهدا و ما

آستیــــــن خالــــــے ات نشــــــان از مردانگــــــے ست..

با ایــــــن دو دســــــت ســــــالم،

هنوز نتــــــوانسته ام یــــــک قنــــــوت اینــــــچنینے بخــــــوانم ...

نماز

صلابت، ابهت، همت، عظمت، وحدت، رفعت، جلالت و حشمتمان در یک چیز است و آن نماز است.

صلابت غیرتمان، ابهت همتمان، عظمت وحدتمان، هیبت قوتمان، رفعت عبادتمان، حلالت کثرتمان، حشمت اخوتمان یکی است نماز.
برادرم و خواهرم، همه را به تقوای خداوند تبارک و تعالی، که تنها معیار فضیلت است و نماز و امر به معروف و نهی از منکر و دعا که سلاح مؤمن است و قرآن مجید که حق عظیم به گردن ما دارد سفارش می‌کنم.

شهید ماجدی، مصطفی:

سه راهی شهادت

یک شهید پیدا کردیم، طرف های سه راه شهادت.
هیچی همراهش نبود نه پلاک، نه کارت شناسایی.
فقط یک قمقمه همراهش بود پر آب.
روی قمقمه چیزی نوشته بود، قمقمه
را شستیم تا بتوانیم بخوانیمش.
نوشته بود:
«قربان لب تشنه ات یا حسین(ع)»

جگر شیر نداری سفر عشق مرو ...

پرچم ، پیشانی بند ، انگشتر ، چفیه ، بی سیم روی کولش، خیلی بانمک شده بود.
گفتم : چیه خودتو مثل علم درست کردی ؟
می دادی پشت لباست هم برات بنویسن !
پشت لباسش را نشان داد : جگر شیر نداری سفر عشق مرو
گفتم : به هر حال اصرار بیخود نکن . بی سیم چی لازم دارم . ولی تو رو نمی برم ، هم سنت کمه و هم برادرت شهید شده .
دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت : باشه ، نمی آم . ولی فردای قیامت شکایتت را به فاطمه ی زهرا می کنم ، می تونی جواب بدی ؟
گفتم : برو سوار شو ...
چند روز بعد ، در پایان عملیات ، پرسیدم : بی سیم چی کجاست ؟
بچه ها گفتند : نمی دونیم کجاست ! نیست . به شوخی گفتم : نگفتم بچه ست گم میشه ؟ حالا باید بگردیم تا پیداش کنیم .
بعد از عملیات داشتیم شهدا را جمع می کردیم . بعضی ها فقط یک گلوله یا ترکش ریز خورده بودند .
یکی هم بود که ترکش سرش را برده بود . برش گرداندم ، پشت لباسش را دیدم :

جگر شیر نداری سفر عشق مرو ...

شهدای گمنام

خیلی گشته بودیم، نه پلاکی، نه کارتی، چیزی همراهش نبود.
لباس فرم سپاه به تنش بود. چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد،
خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده.
خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردم. روی عقیق نوشته بود:
« به یاد شهدای گمنام»


حجاب


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
ای خواهرم نگاهی به پشت سر خودت کن تا ببینی

چه کسانی برای حفظ آرامش تو از جان خود گذشته اند
پس بیا با حفظ حجابت در راه همان ها قدم بگذار

بخشی از وصیت نامه شهید تورجی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین ، شهادت میدهم که معبودی جز الله نیست و برای رشد انسانها پیامبرانی فرستاده که نبی اکرم محمد ابن عبدالله خاتم آنان است ...

زمانی که این قدم را برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود ...

خـدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت بر تن کـردم که برای من کفنی بـاشد آغشته به خون ...

اگر گناه و معصیت کورم کرده بینـای رحمتم ، با لطف و کـرم خود مرا دریـاب ، که با لیـاقت  فرسنگها راه است ...

همرزمانم ، سخنی با شمـا دارم ... همیشه گفته ام : بسیجیها ، سپـاهیها ... این لبـاسی که بر تن  کرده اید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (س) پس لیاقت خود را اثبات کنید ...

نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید ... روز به روز بر معنـویت و صفــای روح خــود  بیفزایید ، نماز شب را وظیفه خود بدانید ، حافظی بر حدود الهی باشید ...

خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما ، در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا (س) منور فرما، خدایا کلام آخر ما را یا مهدی (عج) و یا زهر (س) قرار بده، خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم.

خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت درعرش الهی در کنار مولا حسین (ع)  هستند قرار بده ... الهی آمین

والسلام محمد رضا تورجی زاده


للًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَدو عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم

حجاب

بانوی ایرانی کاش بدانی موی پریشان تو طناب داری است بر گردن خانواده شهدا...

شهید تورجی زاده

F-18نام: محمد تورجی زاده

تولد : ۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳

فرزند: حسن

شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶

محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱


علی تورجی (برادر شهید) :

از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید.

F-8

قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود، همان روز رفتیم به گلستان شهدا، سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی‌کرد.

دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌دید که ما از آن‌ها بی خبر بودیم.

رفت سراغ مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند.

ایشان هم گفت : من نمی‌توانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می‌خواهیم اینجا دفن کنیم.

محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :

شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.

همان‌طور هم شد و محمد در کنار سید رحمان دفن شد.

وصیت شهدا

این چه در پا دارد و آن چه در پا . . .
و تو ای خواهر دیند‏ارم: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است
(شهید عبدالله محمودی)
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

حکومت شیطان

شیطان حکومت خویش رابر ضعف ها وترس ها وعادات مابنا کرده است،و اگر تو نترسی و ازعادات مزموم خویش دست برداری و ضعف خویش را باکمال خلیفه اللهی جبران کنی دیگر شیاطین را برتو تسلطی نیست...

سیدمرتضی آوینی
rose divider

وصیت شهدا


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

اگر از دست کسی ناراحت شدید،

دو رکعت نماز بخوانید،
بگویید: خدایا! این بنده تو حواسش نبود،
من گذشتم. تو هم ازش بگذر ...
شهید حسن باقری
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

آرپی جی60

شما بیا و قضیه‌ی آرپی‌جی 60 داخل بازوی رزمنده دوران دفاع مقدس را برای جوانان امروز توجیه کن!
تا سند تصویری نشان ندهی کسی قبول نمی‌کند تیری که با صدای سوتش همه سنگر می‌گیرند، صاف به درون بازوی رزمنده آذری زبان می‌رود و ایشان تنها لبخند می‌زند و می‌گوید:
▬ مهمان حبیب خداست، حتی اگر آرپی‌جی 60 باشد! ▬
روحش شاد
ا
˙·٠•اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ˙·٠•

بوی خوش

بوی عطر عجیبی آمد.مطمئن بودم عطر وادوکلن  دنیایی نیست.این بو را نه تنها من بلکه همه بچه های گروه حس می کردند.از فکه آمدیم طلائیه باز هم بوی خوش همراه ما بود! می دانستیم علت این بوی خوش از کجاست ! در فکه شهید بی نشانی پیدا شده بود که به طرز عجیبی بوی عطر می داد.اما نمی دانستیم چرا این بوی مست کننده هنوز ادامه دارد.ساعتی بعد علت آن را فهمیدم.زنده یاد حاج عبدالله ضابط سجاده اش را باز کرد! بوی خوش از داخل سجاده اوبود.کمی از خاک اطراف جمجمه شهید را داخل جانمازش ریخته بود .این بوی عجیب از آنجا بود.

در زمانی که همه به فکر دنیای خود بودند حاج عبدالله تفحص سیره  شهدارا آغاز نمود .با دست خالی وبا عنایات شهدا جلو رفت.بعد هم میهمان شهدا گردید.


راوی:یکی از دوستان زنده یاد عبدالله ضابط

منبع:کتاب شیدایی ص۷۵


حاج احمد متوسلیان


سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان:
روزی را نزدیک خواهیم نمود که اسراییل چنان بترسد
و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جای گلوله، پاسدار بیرون بیاید.

مدیون شهدا

سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند !و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم

منطق شهدا


منطق شهید را با منطق افراد معمولی نمی شود سنجید، شهید را نمی شود در منطق افراد معمولی گنجاند. منطق او بالاتر است. منطقی است آمیخته با منطق عشق
شهید مرتضی مطهری
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com