آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت
خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد،
روی
تخته سیاه قیامت اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند
خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد
برده باشیم
خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده
باشیم
و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی
ها را در آن نقاشی کنیم
و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست
چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است
آه . . .
میگفت میخواستیم بریم زیارت علی ابن موسی الرضا (ع) رفتیم از همسایه هایی که باهاشون سلام علیک داشتیم حلالیت بطلبیم و راهی بشیم تک تک رفتیم دم در همسایه ها و ازشون حلالیت طلبیدیم.همسایه بغلیمون یه دختر فلج داشت که رو ویلچر میشِست خواستیم بریم دم خونه اونا دیدم دختره رو ویلچر نشسته دم در خونه.
"خیلی یواشکی هایمان عوض شده است
این روزها وقتی شهدا به شهرهای ما برمیگردند و روز و حال ما رو می
بینند ،
چی میگن پیش خودشون ،
چی میگن به ما ...احتمالاً میگن
"قرارمون این نبودا..."
اللهم صل
علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
روز و شب دارم دعا آرزومه ای خدا دیدن شیش گوشه ی کرببلا
من واین دیده ی تر من و قلب پرشرر من ویک عکس ضریح کربلا
حرم اربابم حسین صحن بین الحرمین شده فکر و ذکر و خواب هر شبم
همه سوز و ساز من اینه امتیاز من که غلام و سینه چاک زینبم
میرسه تو هیئتا به مشام جان ما بوی دلنواز یاس از علقمه
بَه! که چه غوغا میشه محشری بر پا میشه شب جمعه کربلا با فاطمه
چی میشه روز جزا به سپاس گریه ها ما بشیم از همه آدما جدا
مست شاه نینوا جای جنت خدا ما بشیم ساکن کوی کربلا
اسیر شده بودیم،ما رو بردند اردوگاه العماره ...
داخل اردوگاه تعدادی از شهدای ایرانی رو دیدم .معلوم بود بعد از اسارت به شهادت رسیده بودند.
جمله ای که روی دست یکی از شهدای اونجا نوشته شده بود
با خوندنش مو به بدنم راست شد !!!
روی دست آن شهید با خودکار نوشته شده بود:
مادر ! من از تشنگی شهید شدم !...
یکی از کارمندان عالی رتبه شهرداری نقل کرد که:
به علتی مرا از شهرداری اخراج نمودند. رفتم خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی، ایشان فرمودند: نمازهایت را اول وقت بخوان، چهل روز دیگر کارت درست میشود
مدت یک ماه گذشت اثری ظاهر نشد مجدداً مراجعه کردم فرمودند: گفتم چهل روز دیگر
هر چه فکر کردم آثاری و امیدی در ظاهر نبود روز چهلم در خیابان نزدیک یک قهوهخانه نشسته بودم.
شهردار سابق مشهد آقای محمدعلی روشن با درشکه از آن محل عبور میکرد بلند شده سلام کردم. درشکه را نگاه داشت پرسید چرا این جا نشستهای مگر کاری نداری؟ شرح حال خود را گفتم.
گفت با من بیا.
با ایشان سوار درشکه شدم، رفتیم به استانداری و فوری دستور داد رفع اتهام از من کرده مرا به خدمت برگرداندند
درست قبل از ظهر چهلمین روزی که مرحوم حاج شیخ فرموده بودند حکم اعاده به خدمت مرا داده و مشغول کار شدم
[کتاب آثار و برکات نماز اول وقت صفحه 25 ]
یکى از دوستان شیخ رجب على خیاط نقل مى کند که : همراه ایشان به کاشان رفتیم . عادت شیخ این بود که هر جا وارد مى شد به زیارت اهل قبور مى رفت . هنگامى که وارد قبرستان کاشان شدیدم ، شیخ گفت :
((السلام علیک یا اباعبدالله (ع ))).
چند قدم جلوتر رفتیم فرمود: ((بویى به مشامتان نمى رسد؟))
گفتیم : نه ! چه بویى ؟
فرمود: ((بوى سیب سرخ استشمام نمى کنید؟))
گفتیم : نه ! قدرى جلوتر آمدیم به مسؤول قبرستان رسیدیم ، جناب شیخ از او پرسید: ((امروز کسى را این جا دفن کرده اند؟))
او پاسخ داد: پیش پاى شما فردى را دفن کرده اند و ما را سر قبر تازه اى
برد. در آن جا همه ما بوى سیب سرخ را استشمام کردیم . پرسیدیم : این چه
بویى است ؟
شیخ فرمود: ((وقتى که این بنده خدا را در این جا دفن کردند، وجود مقدس
سیدالشهداء (ع) تشریف آوردند، این جا و به واسطه این شخص عذاب از اهل
قبرستان برداشته شد.))
آیا از این دنیا خسته اید؟ از دست خودتان هم؟ شما هم چون ما به دنبال دستی می گردید که دستتان را بگیرد از این همه گناه بیرون بکشد؟
چه دستی از دست شهیدان مطمئن تر برای به دست آوردن خدا؟ تنها کمی عشق می خواهد و ایمان و اراده، عشق به انوار مقدسی که هیچ گاه نمی گذارند زندگی هایمان در تاریکی غرق شود، ایمان و اعتماد به آنها که فعال لما یشاء اند و کمی هم اراده که دستتان را به سویشان ببرید و عهد ببندید برای ترک گناه و همراهی و همپایی با آنان.
شادی روح همشون
اللهمــ صل علــی محمــد وآل محمــد وعجـل فــرجهمـــ
یادش به خیر...
کودک که بودیم
مدرسه ای داشتیم
وتخته سیاهی بر دیوار
کلاسش
و "مبصری"
که بر تخته لیست می کرد:
"خوب ها" و "بدها" را...
و هنوز هم
گمان می کنیم:
که آن
"مبصریم"؛
و مردم دنیا همکلاسی
هایمان؛
و چه ساده قضاوتشان
می کنیم...
و چه آسان لیست می
کنیم:
"خوب ها"یشان را و "بدها"یشان را...
-غافل از آن که-
تنها
"خدا"ست
که میداند:
بر تخته سیاه دنیا
چه کسی در ردیف
"خوب ها"ست
و چه کسی در ردیف
"بدها...... "
فحش اگر بدهند آزادی بیان است،جواب اگر بدهی بی فرهنگی است.
سوال اگر بکنند آزاد اندیشند،سوال اگر بکنی تفتیش عقاید است.
تهمت اگر بزنند در جستجوی حقیقتند،جواب اگر بدهی می شوی دروغگو
مسخره ات بکنند انتقاد است،جواب که بدهی بی جنبه ای
اگر تهدیدت کنند دفاع کرده اند،اگر از عقایدت دفاع کنی خشونت طلبی....
چه سخت است تاوان داشتن استقلال و دفاع از خون شهدا و حریم ولایت....
ولی من این راه را با تمام تراژدی هایش دوست دارم.........
و چه زیبا و صادقانه نوشت قلم مرتضی آوینی
"در مملکت اسلامی حزب اللهی ها از همه مظلوم ترند"
و مگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند تا....
زمستان بود و دم غروب کنارجاده
یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه.
من و علی (شهید علی چیت سازیان) هم از منطقه بر می گشتیم.
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید:"کجا می رین؟
"مرد گفت: کرمانشاه .
علی گفت: " رانندگی بلدی گفت بله بلدم!.
علی رو کرد به من گفت: "سعید بریم عقب. "
مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا.
عقب خیلی سرد بود
گفتم: آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟.
اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت:"
آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن.
تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس."
┘◄ برای شادی روح شهدای اسلام صلوات
۩ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ۩
بار خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که بلا را نازل می کنند و باز هم تکرار… گناه و خطا از من و بخشش و رحمت از تو…
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّـرُ النِّعَمَ
(محبوب من! بیامرز برای من آن گناهانی را که نعمت ها را دگرگون می سازند)
آنان آرزو می کنند،
که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردند
و عملی مورد رضایت خداوند انجام دهند ...
سوال : حکم قسم خوردن (سوگند) در اسلام چیست؟
پاسخ : قَسَم یاد کردن از نظر اسلام کار خوبى نیست، ولى در عین حال حرام نمى باشد، و اگر به خاطر هدف هاى مهم تربیتى و اجتماعى و اصلاحى انجام گیرد ممکن است واجب یا مستحب گردد، اما با این حال یک سلسله از سوگندهاست که از نظر اسلام به کلى بى اعتبار است، از جمله:
1 ـ سوگندهائى که به غیر نام خدا باشد، حتى قسم خوردن به نام پیامبر(صلى الله علیه
وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) واجب العمل نیست، یعنى اگر کسى به غیر نام خدا قَسَم
یاد کند ملزم به انجام آن نمى باشد و مخالفت آن کفاره ندارد.
2 ـ سوگندهائى که براى انجام کار حرام یا مکروه، یا ترک واجب و مستحب باشد آن هم
اعتبارى ندارد، مثل این که کسى سوگند یاد کند: دَین خود را نپردازد یا با بستگان
خویش ترک رابطه کند، یا از اصلاح «ذاتُ البَیْن» خوددارى نماید همان گونه که کراراً
دیده شده، بعضى از اشخاص به سبب خاطره بدى که از یک اصلاح ذات البین پیدا مى کنند،
قَسَم یاد مى کنند که هرگز سراغ چنین کارى نروند، به این گونه سوگندها نباید اعتنا
کرد، هر چند با نام خدا باشد و یکى از تفسیرهاى «لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ
بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُم»،
همین است، ولى قَسَم هائى که به نام خدا باشد، و موضوع آن کار خوب یا لااقل کار مباحى است، وفا کردن به آن واجب است، و اگر کسى با آن مخالفت کند کفاره دارد.
ای کاش میشد هر سحر توی صحن قدست ، مینشستم و به عشقت صورتم رو غسل میدادم...
کاش میشد، قدم بزنم توی صحن انقلابت ، آقا می خوام امروز بی تکلف و راحت بهت بگم ، خیلی نیاز دارم به بودن در کنار ت...
می خوام بگم حالا که نمیتونم پای جسمم رو بذارم توی حرمت اجازه بده دلمو روانه ی حرمت کنم ، بذار بیام و انقدر پای پنجره فولادت اشک بریزم تا...
بذار نزدیک باشم بهت ،بذار از همینجا عطر حرمت رو نه عطر بهشت رو که توی حرمت پیچیده حس کنم و آرامش بگیرم ، بذار الان که اینها رو به عشقت مینویسم ، حس کنم که ازم رضایت داری...
آقا ، تو رضایی ، راضی باش ازم تا خدا هم ازم راضی باشه....
خیلی دوستت دارم...اندازه ی خدا...
بسمـــــ ربــــــــ الحسیـــــــــن
السلام علیک یااباصالح المهدی
سلام به همه دوستان مجازی وکسانیکه این مدت وبلاگ شهد عشق را همراهی کردند ممنونم از همتون.
امروز شهدعشق یکساله شد
ممنونم از اون دوستی که این راه را جلوی من قرار داد و کمکم کرد تا بتونم جور دیگه تو دنیای مجازی کار کنم ان شاالله هر جا هستند شاد باشند و سلامت.
امیدوارم تونسته باشم به هدفم نزدیک شده باشم و شهدا و خدا را راضی نگه داشته باشم.
ان شاالله بتونم با یاری عزیزان مطالب مفیدتری منتشر کنم.
امیدوارم شما هم کم و کاستی اینجا را به بزرگواری خودتون ببخشید
گاهی وقتا اینقدر دلتنگ می شدم که میومدم اینجا و با گذاشتن مطلب آروم می شدم و خیلی وقتا هم برای شخص خودم تأثیر داشت که خیلی خوب بود امیدوارم برای دیگران هم همینطور باشه.
ان شاالله بتونم تا دو سالگی ازش مراقبت کنم و بهتراز قبلش کنم.
جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر
غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد ؟
تو کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…
خدایا من رو ببخش که همیشه ازت طلبکارم …
چرا ؟!
ادامه مطلب ..."طواف عشق"
عالم، همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف ،حسین است . اینجا در کربلا، در سرچشمه جاذبه ای که عالم را بر محور عشق نظام داده است، شیطان اکنون در گیر و دار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست می خورد؛ از خون عاشق ، خون شهید .
کتاب فتح خون -شهید آوینی