شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

یا مهدی

www.nazpatogh.com | جملات و متن های زیبا در موردامام زمان(عج)

ای آخرین توسل سبز دعای ما

آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟

شنبه،دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چین…

بی تو چه زود میگذرد هفته های ما

خونین شهر


عطر آزادی


و عشق، تولدی تازه یافت. دوباره خانه ها متولد شدند، نخل ها ایستادند و عطر آزادی، پرنده ای شد که آوازش، دهان همه بادهای گذرا از خرمشهر را خوش بو کرد. همه خون ها و زخم ها، لاله شدند و لاله ها، استوار ایستادند و آوازهای دسته جمعی خواندند: «از خون جوانان وطن لاله دمیده...» و لاله های دمیده، بهارهای تازه ای را به خاک هدیه کردند تا رهبر آزادگان جهان، حضرت امام خمینی رحمه الله فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد».

خاطرات کوتاه و بامزه از جبهه 2

  راننده آمبولانس بودم در خط حلبچه، یک روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یکی از لاستیکها پنچر شد. رفتم واحد بهداری و به یکی از برادران واحد گفتم: آپاراتی این نزدیکیها نیست؟ مکثی کرد و گفت: چرا چرا. پرسیدم: کجا؟  جواب داد: لاستیک را باز کن ببر آن طرف خاکریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود) به یک دو راهی می رسی، بعد دست چپ صد متر جلوتر سنگر فرماندهی است. برو آنجا بگو مرا فلانی فرستاده، پسر خاله ات! اگر احیانا قبول نکرد با همان لاستیک بکوب به مغز سرش ملاحظه من را نکن.


شکلک های محدثه

کلاس همت تعطیل !!


معلم وارد کلاس شد وشروع به حضوروغیاب کرد:

بزرگراه همت...............حاضر

غیرت همت.................غایب

ورزشگاه همت..............حاضر

مردونگی همت.............غایب
...

آقای من دلم گرفته

بهترین ابزار سایت و وبلاگ

آقای من دلم گرفته

 مَهدی جان ..

آقایِ من دلم گرفته ...
ای مولایِ من ... آرامِ جاااانم .... کجایی آقا ...
بابایِ من...
بابای آسمانی ام ... عزیزِ جانم ... کجایی بابا ...
کجایی من فدایت مهربانم ...
بیا جانم فدایت ...
بیا کمی به رسم پدر بودنت ، دستی بکش بر سرم ...
بیا این دختر کوچک و بیقرارت را در آغوش بگیر تا آرام گیرد ...
بیا اشکهایم را با دستهای گرم و پدرانه ات پاک کن ..

تا به این بهانه، گرمای دستانت بر روی صورت بنشیند ... و جانی دوباره بگیرم از دستان پر مِهرت عشقِ نا پیدای من ...
 
بیا عزیزِ من ...
 
بیا دستان کوچکم را بگیر به آسمانها ببر ... 
من آسمان میخواهم.. از زمین خسته ام ....... 
بیا مَهدی ام .... تو را قسم به مادرت زهرا بیا ...

3.jpg




حرف شهدا از امام زمان عج


تصاویر متحرک ولادت امام زمان (عج) و نیمه شعبان,عکسهای متحرک زیبا ویژه نیمه شعبان,تصاویر متحرک زیبا ویژه نیمه شعبان,سایت عکس,pixday,بهترین تصاویر متحرک ها ,بهترین تصاویر متحرک های امام زمان,بهترین تصاویر متحرک های مذهبی, بهترین و جدیدترین تصاویر متحرک ,بهترین و جدیدترین تصاویر متحرک ها, بهترین و جدیدترین تصاویر متحرک های امام زمان ت,صاویر متحرک تبریک ولادت امام زمان(عج) ,تصاویر متحرک تعجیل در فرج امام زمان ,تصاویر متحرک جدید, تصاویر متحرک روز جمعه ,تصاویر متحرک عید شعبان ,تصاویر متحرک مخصوص امام زمان, تصاویر متحرک مخصوص نمیه شعبان, تصاویر متحرک مخصوص نیمه شعبان ,تصاویر متحرک مذهبی ,تصاویر متحرک نیمه شعبان, تصاویر متحرک های بسیار زیبا ,تصاویر متحرک های بسیار زیبا مخصوص نیمه شعبان و امام زمان(عج) ,تصاویر متحرک های زیبا برای نیمه شعبان ,تصاویر متحرک های مذهبی ,تصاویر متحرک ولادت امام زمان(عج) ,تصاویر متحرک ویژه نیمه شعبان ,جدیدترین تصاویر متحرک های امام زمان ,جدیدترین تصاویر متحرک های مذهبی,جدیدترین تصاویر متحرک های نیمه شعبان ,دانلود تصاویر متحرک, دانلود تصاویر متحرک امام زمان, دانلود تصاویر متحرک نیمه شعبان,دانلود والپیپر نیمه شعبان ,سری جدید تصاویر متحرک نیمه شعبان ,سری جدید تصاویر متحرک ها برای امام زمان ,ویژه نامه نیمه شعبان سال92 – تصاویر ویژه متحرک ,جدیدترین تصویر زمینه های نیمه شعبان 92,عکس های زیبا برای نیمه شعبان ۹۲ ,اس ام اس تبریک نیمه شعبان 92 ,والپیپر نیمه شعبان 92 ,عکس برای نیمه شعبان 92,پوستر نیمه شعبان 92,تصویر زمینه نیمه,دانلود والپیپر نیمه شعبان ,اس ام اس تبریک نیمه شعبان92/پوستر,دانلود والپیپرهای مهدوی به مناسبت نیمه شعبان ,والپیپر تبریک نیمه شعبان


شهید سید مهدی بلادی

ای مهدی صاحب‌‌الزمان! اینکه نام سربازی و نوکری تو را بر ما نهاده‌اند، مایه افتخار است، ولی از اینکه نمی‌توانم آنچنان که تو می‌خواهی باشم، روحم عذاب می‌کشد.


شهید ابوالفضل مختاری

امام زمان! چشمان گنهکارم پر از اشک است، چه بسیار اشک ریخته‌ام فریادزده‌ام صدایت کرده‌ام، یابن‌الحسن گوشه چشمی بر من فکن. مهدی جان سخت حیرانم، رخسار چون ماهت را برایم بگشا؛ زیرا که منتظرم


شهید احمد (حمید) مهرمحمدی

مهدی جان تو را به مادرت زهرا سلام الله علیها و جد بزرگوارت  علی‌بن‌ابیطالب علیه السلام مرا یاری کن که تو واسطه فیض الهی بر ما هستی


شهید مسعود تفنگچی

مگر می‌شود عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این مولا و سرور بود ولی برای دیدن و زیارت او جان نداد، باید دوست فدای دوست گردد و عاشق فدای معشوق و عابد فدای معبود


شهید مهدی زین الدین

در زمان غیبت کبری به کسی منتظر گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند، که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد


یا صاحب الزمان (عج)



مهدی جان ، دردم از این نیست که نمی بینمت


دردم از این است که شاید ببینمت ولی نشناسمت

یا صاحب الزمان (عج)

العجل العجل یا مولا یا صاحب الزمان


العجل العجل یا مولا یا صاحب الزمان....

توبه



ز بســکه شـــــکـســــــتــــــم و بــــسـتم توبه

فـــــــــریـــــاد هـمی کـنـد ز دســــــتـم توبه

دیــــروز به تــــــــوبــه ای شکستم ساغر

مــــروز به ســـاغــــری شـــکستم توبه

جــز وصل تو دل به هرچه بســتم توبه

بــی یــاد تــو هر جـــا که نشستم توبه

در حسرت تو توبه شکستم صد بار

زین توبه که صد بار شکستم توبه


توبه


الهی گرچه می دانی چه کردم / نکردی ازدرت نومید و طردم

ظَلَمّتُ نَفسی اِغفِرلی، ذُنُوبی / دگر از توبه هایم توبه کردم


عاشق کربلاتم



آقا دلم هوای حـــــرم آرزو کند

عطر تو را ز خاک حرم جستجو کند
گو آید آن ملکِ عشق کربــــلا
گو آید و شراب غمت در سبو کند
ای آبروی هر دو جهانم مرا بخر
مپسند این محب تو بر غیر، رو کند
ای یار دل تو بیا جان من ستان
تا عاشق حریم تو با خون وضو کند
آنقدر نرفت عاشق تو کربــلا که شب
با تربت غمین حرم گفتگو کند.....


خمس

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف):

...هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکب گناه شده است و هر کس  ذره ای از مال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست.

بحار الانوار،ج53،ص183

اعتصاب(شهید مهدی کبیرزاده)

یک روز آمد و پرسید:«باباجان!خمس اموالت رو دادی؟!»

تعجب کردم؛با خودم گفتم:«پسر دوازده-سیزده ساله رو چه به این حرف ها؟!» با اینکه پایبندی خاصی به مسائل شرعی داشتم،حرفش را به شوخی گرفتم و گفتم:«نه پسرم،ندادم؛ امسال رو ندادم».

از فردای آن روز لب به غذا نزد و دو روز به بهانه های مختلف، اعتصاب غذا کرد.وقتی خوب پاپیچش شدم،فهمیدم به خاطر همان بحث خمس بوده!

سال 66 برای اعزام به ستاد مربوطه رفتم ولی از سنم ایراد گرفتند،‌ گفتم: من نیروی ایمان و عشق دارم و شما آن را نمی بینید. می خواهم همسنگر « حسین فهمیده » باشم تا روز قیامت یقه ما بچه های سیزده ساله را نگیرد.

  خلاصه با زبان ریختن و پارتی بازی رفتم جبهه.  موقع عملیات که شد و می خواستند نیروها را از "دزفول" به غرب ببرند دوباره سن و سال اسباب درد سرمان شد. به مسئول پنجاه ساله ای که می گفت شما نمی خواهد بیایید گفتم: شما اگر مهمان منزلتان بیاید گل پژمرده را جلویش می گذارید یا غنچه تازه شکفته و شاداب را. (فهمید چه می خواهم بگویم) گفت: حالا دیگر ما پژمرده شده ایم! امان از زبان شما بسیجیها. دیگر چیزی نگفت.

از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی