به نام خداوند بخشنده مهربان
بِسْمِ اللهِ الَّذى لا اَرْجُو اِلاَّ فَضْلَهُ، وَ لا اَخْشى اِلاَّ عَدْلَهُ، وَ لا اَعْتَمِدُ اِلاَّ
بنام خدایى که جز فضلش امیدى ندارم و جز عدلش از چیزى ترس ندارم و جز به
قَوْلَهُ، وَ لااَتَمَسَّکُ اِلاَّ بِحَبْلِهِ، بِکَ اَسْتَجیرُ یا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوانِ مِنَ الظُّلْمِ
گفته او اعتماد ندارم و جز به رشته (بندگى و اخلاص) او چنگ نزنم اى داراى گذشت و خشنودى به تو پناه برم از ستم
وَ الْعُدْوانِ، وَمِنْ غِیَرِ الزَّمانِ، وَ تَواتُرِالاَْحْزانِ، وَ طَوارِقِ الْحَدَثانِ، وَ مِنِ
و دشمنى (خلق) و از دگرگونیهاى روزگار و پى درپى رسیدن اندوهها و حوادث ناگوار شب و از
انْقِضآءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ، وَ اِیّاکَ اَسْتَرْشِدُ لِما فیهِ الصَّلاحُ وَ
سپرى شدن عمر قبل از آمادگى و توشه گیرى و تنها از تو راهنمایى مى جویم براى آنچه صلاح
الاِْصْلاحُ، وَ بِکَ اَسْتَعینُ فیما یَقْتَرِنُ بِهِ النَّجاحُ وَالاِْنْجاحُ، وَ اِیّاکَ اَرْغَبُ
و اصلاح من در آن است و از تو یارى طلبم در (رسیدن به) آنچه مقرون به کامیابى و کامروایى است و از تو امید دارم
فى لِباسِ الْعافِیَةِ وَتَمامِها، وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوامِها، وَاَعُوذُ بِکَ یا رَبِّ
براى پوشش لباس تندرستى کامل و شمول سلامتى دائم و پناه مى برم به تو اى پروردگار
مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ، وَ اَحْتَرِزُ بِسُلْطانِکَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطینِ،فَتَقَبَّلْ
از وسوسه هاى شیاطین و احتراز جویم بوسیله سلطنت تو از ستم سلاطین پس (اى خدا)
ما کانَ مِنْ صَلاتى وَصَوْمى، وَ اجْعَلْ غَدى وَ ما بَعْدَهُ اَفْضَلَ مِنْ ساعَتى
نماز و روزه ام را بپذیر وفرداى من و مابعد آن را بهتر از این ساعت
وَیَوْمى، وَ اَعِزَّنى فى عَشیرَتى وَ قَوْمى، وَ احْفَظْنى فى یَقْظَتى وَ نَوْمى،
و امروزم قرارده و مرا در میان فامیل و خویشانم عزیز گردان و مرا در بیدارى و خوابم حفظ کن
فَاَنْتَ اللهُ خَیْرٌحافِظاً، وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَبْرَءُ اِلَیْکَ فى
که تویى خدایى که بهترین نگهبانى و تو مهربانترین مهربانانى خدایا من بسوى تو بیزارى جویم
یَوْمى هذا وَ ما بَعْدَهُ مِنَ الاْحادِ، مِنَ الشِّرْکِ وَ الاِْلْحادِ، وَ اُخْلِصُ لَکَ
و در این روز و روزهاى یکشنبه دیگر از شرک و بى دینى و دعایم را براى تو
دُعآئى تَعَرُّضاً لِلاِْجابَةِ، وَ اُقیمُ نَفْسی عَلى طاعَتِکَ رَجآءً لِلاِْثابَةِ، فَصَلِّ
خالص مى کنم تا در معرض اجابت قرار گیرد و خویش را بر اطاعتت وا مى دارم به امید کسب ثواب پس درود فرست
عَلى مُحَمَّد وَ آلِهِ خَیْرِ خَلْقِکَ، اَلدّاعى اِلى حَقِّکَ، وَاَعِزَّنى بِعِزِّکَ الَّذى
بر محمّد و آل او بهترین خلق خود آن که (مردم را) بسوى حقانیّتت خواند و مرا به عزّت تزلزل ناپذیرت
لایُضامُ، وَ احْفَظْنى بِعَیْنِکَ الَّتى لا تَنامُ، وَ اخْتِمْ بِالاِْنْقِطاعِ اِلَیْکَ اَمْرى،
عزیز گردان و به دیده ات که هرگز نخوابد حفظ کن و ببریدن از خلق و توجه بسوى خودت کارم را به پایان رسان و
وَبِالْمَغْفِرَةِ عُمْرى، اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.
عمرم را قرین به آمرزش به اتمام رسان که همانا تویى آمرزنده مهربان.
نماز جماعت یا نماز شب (عملیات محرم )
سال 1361 قبل از عملیات محرم بود که رزمندگان خود را براى عملیات آماده مىکردند. من نیز در تیپ 17على بن ابیطالب (ع ) بودم . در آن روزها در کارخانه ى «سپنتا» مستقر شده بودیم . رزمنده ها در محوطه کارخانه چادر زده بودند، اما سالن بزرگى وجود داشت که معمولا نماز جماعت در داخل آن برگزار مى شد. گاهى وقتها بعد از نیمه هاى شب که از خواب بیدار مى شدى، وقتى نگاهت به داخل سالن مى افتاد، ابتدا فکر مى کردى نماز جماعت داخل سالن برگزار مى شود، اما بعدا به خود مى آمدى که اکنون وقت هیچ کدام از نمازهاى یومیه نیست . بلکه همه در حال نماز شب هستد! به هر قسمت سالن که چشمت مى افتاد شاهد راز و نیازبسیجیان و رزمندگانى بودى که غرق در معشوق خویش بودند. آیا آنها از خداى خود مقام و موقعیت مىخواستند؟ آیا دنبال مال دنیا بودند؟ آیا...؟!
آنها طورى راز و نیاز مى کردند که گویى عزیزترین شخص خود را از دست داده اند. اما همین عاشقان در صحنه هاى نبرد وقتى زمان موعود فرامى رسید ، شبانگاه ، بر قلب دشمن می زدند و با قدرت ، ایمان ، دشمن را به زانو درمى آوردند.
این قدرت و انگیزه چیزى نبود، مگر اثرات همان مناجات هاى شبانه و همان رابطه ى بین عبد و معبود.
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است
بِسْمِ اللَّهِ کَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِینَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِینَ وَ کَیْدِ الْحَاسِدِینَ وَ بَغْیِ الظَّالِمِینَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِینَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلا شَرِیکٍ وَ الْمَلِکُ بِلا تَمْلِیکٍ لا تُضَادُّ فِی حُکْمِکَ وَ لا تُنَازَعُ فِی مُلْکِکَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی مِنْ شُکْرِ نُعْمَاکَ مَا تَبْلُغُ بِی غَایَةَ رِضَاکَ
به نام خدا که کلمه پناه جویان و گفتار پرهیزگاران است و پناه مى برم به خداى بلندمرتبه از ستم ستمگران و نیرنگ حسودان و سرکشى ظالمان و او را می ستایم ستایشى برتر از ستایش ستایشگران،خدایا!تویى یگانه بی انباز،و پادشاه على الاطلاق،در فرمانروایی ات مخالفت نشوى،و در پادشاهی ات هماوردى ندارى، از تو میخواهم که بر بنده و فرستاده ات محمد درود فرستى،و سپاس نعمتهایت را چنان قسمت من کن که مرا به کمال خشنودی ات نایل گرداند
وَ أَنْ تُعِینَنِی عَلَى طَاعَتِکَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِکَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِکَ بِلُطْفِ عِنَایَتِکَ وَ تَرْحَمَنِی بِصَدِّی [وَ صُدَّنِی] عَنْ مَعَاصِیکَ مَا أَحْیَیْتَنِی وَ تُوَفِّقَنِی لِمَا یَنْفَعُنِی مَا أَبْقَیْتَنِی وَ أَنْ تَشْرَحَ بِکِتَابِکَ صَدْرِی وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِی وَ تَمْنَحَنِی السَّلامَةَ فِی دِینِی وَ نَفْسِی وَ لا تُوحِشَ بِی أَهْلَ أُنْسِی وَ تُتِمَّ إِحْسَانَکَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمْرِی کَمَا أَحْسَنْتَ فِیمَا مَضَى مِنْهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
و به برکت عنایت خویش بر طاعت و مداومت عبادت خود و شایستگى پاداشت یارى نمایى و تا زنده ام به بازداشتن از گناهانت بر
من مهر ورزی و تا پایان عمر بر انجام آنچه بهره ام رساند توفیقم دهى،و به کتاب خود(قرآن)براى پذیرش حق،سینه ام را فراخ گردانى و بار گناهانم را با تلاوتش از نامه اعمالم فرو ریزى و در دین و جانم به من سلامت بخشى و کسانیکه به آنها انس گرفتهام از من وحشتزده نکنى و در باقیمانده عمر احسانت را بر من تمام نمایى چنانکه در گذشته عمرم بر من احسان نمودى.اى مهربانترین مهربانان.
خداوندا !
به تو محتاجم. هر روز، هر لحظه،
هر ثانیه که نفس میکشم،
محتاج تو، هستم. من بی تو
نا توانم. آمین...
خدایا دوستت دارم...
بابت همه ی نعمت هات شکر...
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
اَلْحَمْدُ للهِِ الاَْوَّلِ قَبْلَ الاِْنْشآءِ وَ الاِْحْیآءِ، وَ الاْخِرِ بَعْدَ فَنآءِ الاَْشْیآءِ،
ستایش خاص خدایى است که آغاز هستى پیش از پیدایش و زندگى است و پایان پس از فناى موجودات،
اَلْعَلیمِ الَّذى لا یَنْسى مَنْ ذَکَرَهُ، وَ لا یَنْقُصُ مَنْ شَکَرَهُ، وَ لا یَخیبُ مَنْ
دانایى که هر که یادش کند وى را از یاد نبرد و نعمتش را از آن که سپاس مى دارد نکاهد و نومید نسازد آن که
دَعاهُ، وَ لا یَقْطَعُ رَجآءَ مَنْ رَجاهُ، اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ وَ کَفى بِکَ شَهیداً،
او را بخواند و امید امیدوارش را قطع نکند خدایا من تو را گواه گیرم و گواه بودن تو کافى است
وَاُشْهِدُ جَمیعَ مَلائِکَتِکَ وَسُکّانَ سَماواتِکَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ، وَ مَنْ بَعَثْتَ
وگواه گیرم تمام فرشتگان را و ساکنین آسمانها و حاملین عرشت را و پیمبران
مِنْ اَنْبِیآئِکَ وَرُسُلِکَ، وَ اَنْشَاْتَ مِنْ اَصْنافِ خَلْقِکَ، اَنّى اَشْهَدُ اَنَّکَ اَنْتَ
و رسولانت را که برانگیختى و انواع موجودات بى حسابى را که آفریدى (همه را گواه گیرم) که من گواهى دهم تویى
اللهُ لا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ وَ لا عَدیلَ، وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِکَ
خدایى که معبودى جز تو نیست و یگانه اى که شریک و همتا ندارى و خلاف و تغییر و تبدیلى در
وَ لا تَبْدیلَ، وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ، اَدّى ما
گفتار تو نیست و گواهى دهم که محمّد صلى الله علیه و آله بنده و رسول توست که بدانچه
حَمَّلْتَهُ اِلَى الْعِبادِ، وَ جاهَدَ فِى اللهِ عَزَّوَجَلَّ حَقَّ الْجِهادِ، وَ اَنَّهُ بَشَّرَ بِما
مأمورش کرده بودى به بندگانت رساند و درباره خداى عزوجل آن طور که باید کوشش کرد و بدان پاداش نیکى که
هُوَ حَقٌّ مِنَ الثَّوابِ، وَ اَنْذَرَ بِما هُوَ صِدْقٌ مِنَ الْعِقابِ، اَللّهُمَّ ثَبِّتْنى عَلى
حق و درست بود مژده داد و بدان عقابى که راست بود بیم داد خدایا تا مرا زنده نگاه دارى بر
دینِکَ ما اَحْیَیْتَنى، وَ لا تُزِغْ قَلْبى بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنى، وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ
دین خویش ثابتم گردان و دلم را پس از آن که راهنماییم کرده اى منحرف مساز و به من از نزد خود
رَحْمَةً، اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَعَلى آلِ مُحَمَّد، وَ اجْعَلْنى
رحمتى بخشاى که همانا تویى بخشایشگر درود فرست بر محمّد و بر آلش و مرا از
مِنْ اَتْباعِهِ وَ شیعَتِهِ، وَ احْشُرْنى فى زُمْرَتِهِ، وَوَفِّقْنى لاَِدآءِ فَرْضِ
پیروان و شیعیانش قرار ده و در گروه وى محشورم کن و موفقم دار براى اداى فرائض
الْجُمُعاتِ، وَ ما اَوْجَبْتَ عَلَىَّ فیها مِنَ الطّاعاتِ، وَقَسَمْتَ لاَِهْلِها مِنَ
جمعه ها و طاعاتى که در آنها بر من واجب کردى و عطاهایى که در روز جزا به اهل
الْعَطآءِ فى یَوْمِ الْجَزآءِ، اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.
آن (طاعات و جمعه ها) قسمت کرده اى که همانا تویى مقتدر فرزانه.
دل من عاشق میمونه دایم از شما می خونه
منو میشناسی آقا جون من همونم اون دیونه
تمومه مردم دنیا ما رو می خونن دیونه
آره ما دیونه هستیم بی خیال این زمونه
تا وقتی عشق تو باشه اینا حرف و بهونه
واسه عشق توحلاکم این خطم اینم نشونه
حسرت زیارت تو مونده تو این دل زارم
کربلا تو تا نبینم اروم و قرار ندارم
چشای قشنگ عباس خوابواز چشام گرفته
بدون توگم میشم توشب وروز و ماه و هفته
یل کربلا ابولفضل قربونه اون قد وبالات
فدایی چشایی نازت فدایی خشکیی لبهات
میشنوم صدایی پاتو رو زمین قدم میزاری
صدایی رقیه میاد عمو جان کی آب میاری
خدایا تو رو به حق امام حسین قسمت می دهم بدون دیدن
سالار شهیدان هیچ مسلمانی را از دنیا مبر
خدایا تورا قسمت میدهم به حق هفتادو دوتن
شهید تشنه لب کربلایی حسین را روزیم کن
بنام خداى بخشاینده مهربان
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جاَّءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً
ستایش خاص خدایى است که شب تار را به قدرتش برد و روز روشن
بِرَحْمَتِهِ وَکَسانى ضِیاَّئَهُ وَ اَنَا فى نِعْمَتِهِ اَللّهُمَّ فَکَما اَبْقَیْتَنى لَهُ
برحمت خویش بیاورد وروشنى روزرا درآن حال که مستغرق نعمتش بودم دربرم کرد خدایاهمچنانکه مرا تا به امروز نگهداشتى
فَاَبْقِنى لاِمْثالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْنى فیهِ وَ
براى روزهاى دیگر امثال آن نیز نگهدار و درود فرست بر محمد و آلش و داغدارم مکن در
فى غَیْرِهِ مِنَ اللَّیالى وَ الاْیّامِ بِارْتِکابِ الْمَحارِمِ وَ اکْتِسابِ الْمَأ ثِمِ
این روز و شبها و روزهاى دیگر به سبب دست زدن به کارهاى حرام و فراهم آوردن گناهان
وَ ارْزُقْنى خَیْرَهُ وَ خَیْرَ ما فیهِ وَخَیْرَ ما بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنّى شَرَّهُ وَ
و خیر این روز و آنچه در آن است و خیر روزهاى بعد را نیز روزى من گردان و شر این روز و آنچه در آن است و
شَرَّ ما فیهِ وَ شَرَّما بَعْدَهُ اَللّهُمَّ اِنّى بِذِمَّةِ الاِْسْلامِ اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ وَ
شر روزهاى بعدش را از من دور گردان خدایا من به پیمان اسلام به سویت توسل جویم و
بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ اَعْتَمِدُ عَلَیْکَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ
به حرمت قرآن بر تو اعتماد کنم و به وسیله محمد مصطفى صلى الله علیه و
آلِهِ اَسْتَشْفِعُ لَدَیْکَ فَاعْرِفِ اللّهُمَّ ذِمَّتِىَ الَّتى رَجَوْتُ بِها قَضاَّءَ
آله در نزدت شفاعت جویم پس بشناس خدایا پیمانى را که بدان امید برآوردن
حاجَتى یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللّهُمَّ اقْضِ لى فِى الْخَمیسِ خَمْساً
حاجتم را دارم اى مهربانترین مهربانها خدایا در روز پنجشنبه پنج حاجتم را برآور که جز
یَتَّسِعُ لَها اِلاّ کَرَمُکَ وَ لا یُطیقُها اِلاّ نِعَمُکَ سَلامَةً اَقْوى بِها عَلى
بزرگوارى تو گنجایش آنها را ندارد و جز نعمتهاى تو بر آن توانا نیست : تندرستى که بوسیله آن بر
طاعَتِکَ وَعِبادَةً اَسْتَحِقُّ بِها جَزیلَ مَثُوبَتِکَ وَ سَعَةً فِى الْحالِ مِنَ الرِّزْقِ
انجام طاعتت نیرو گیرم ، و پرستشى که بدان مستحق پاداشت گردم ، و فراخى در حال از طریق روزى
الْحَلالِ وَ اَنْ تُؤْمِنَنى فى مَواقِفِ الْخَوْفِ بِاَمْنِکَ وَ تَجْعَلَنى مِنْ
حلال ، و دیگر آنکه مرا در توقفگاههاى خوفناک (برزخ و قیامت ) بوسیله امان خود ایمن گردانى و از
طَوارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ فى حِصْنِکَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
حوادث اندوهناک و غمگین در پناه خود قرارم دهى و درود فرست بر محمد و آلش
وَاجْعَلْ تَوَسُّلى بِهِ شافِعاً یَوْمَ الْقِیمَةِ نافِعاً اِنَّکَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
و توسل مرا بدان حضرت در روز قیامت شفیع و سودمند براى من قرار ده که همانا تو مهربانترین مهربانانى
خدایا آنگونه زنده ام بدار...
که نشکند دلی...
از زنده بودنم...!
و آنگونه بمیران که...
به وجد نیاید کسی از نبودنم...!
زندگی آنقدر ابدی نیست که...
هر روز...
بتوان مهربان بودن را...
به فردا انداخت...!!!
به نام خداوند بخشنده مهربان
اَلْحَمْدُ للهِِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ، کَما یَسْتَحِقُّهُ حَمْداً کَثیراً، وَ اَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ
ستایش خاص خداست و حق اوست آن چنانکه شایسته و لایق اوست بسیار، و پناه برم به خدا از بدى شر
نَفْسى، اِنَّ النَّفْسَ لاََمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاَّ ما رَحِمَ رَبّى، وَ اَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ
نفس خود که همانا نفس وادار کننده به بدى است مگر آن را که پروردگار رحم کند و پناه برم به او از شر
الشَّیْطانِ الَّذى یَزیدُنى ذَنْباً اِلى ذَنْبى، وَ اَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ کُلِّ جَبّار فاجِر،
شیطان که (پیوسته) گناهى بر گناهم بیفزاید و بوسیله او پناه گیرم از شر هر گردنکش تبه کار
وَسُلْطان جآئِر، وَ عَدُوٍّ قاهِر، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ جُنْدِکَ فَاِنَّ جُنْدَکَ هُمُ
وحکمران ستمکار و دشمن قهّارى خدایا مرا از لشکر خود قرار ده زیرا سپاه تو فقط
الْغالِبُونَ، وَ اجْعَلْنى مِنْ حِزْبِکَ، فَاِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، وَاجْعَلْنى مِنْ
پیروزند و از حزب خویش قرارم ده زیرا حزب تو فقط رستگارند و از اولیاى خود
اَوْلِیآئِکَ، فَاِنَّ اَوْلِیآئَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ لى
قرارم ده زیرا اولیاى تو هستند که خوف و ترسى برایشان نیست و حزن و اندوهى ندارند خدایا دینم را
دینى فَاِنَّهُ عِصْمَةُ اَمْرى، وَ اَصْلِحْ لى اخِرَتى فَاِنَّها دارُ مَقَرّى، وَ اِلَیْها مِنْ
اصلاح کن که دین نگهدار کار من است و آخرتم را اصلاح کن که خانه پایدار من آن جاست و از
مُجاوَرَةِ اللِّئامِ مَفَرّى، وَ اجْعَلِ الْحَیاةَ زِیادَةً لى فى کُلِّ خَیْر، وَ الْوَفاةَ
مجاورت لئیمان گریزگاهم بدانجاست، و زندگى را براى من مایه فزونى در هر کار خیرى قرار ده و مرگ را
راحَةً لى مِنْ کُلِّ شَرٍّ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیّینَ، وَ تَمامِ عِدَّةِ
آسودگى از هر شرى برایم مقرّر فرما. خدا درود فرست بر محمّد خاتم پیمبران و کامل کننده شماره
الْمُرْسَلینَ، وَ عَلى آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ، وَاَصْحابِهِ الْمُنْتَجَبینَ، وَ هَبْ
رسولان و بر آل پاک و پاکیزه اش و اصحاب برگزیده اش و در روز
لى فِى الثُّلاثاءِ ثَلاثاً، لا تَدَعْ لى ذَنْباً اِلاَّ غَفَرْتَهُ، وَ لا غَمّاً اِلاَّ اَذْهَبْتَهُ، وَ لا
سه شنبه سه چیز به من عطا کن: هرگناهى را از من بیامرز، و هر اندوهى را ازمن دور کن، و هر
عَدُوّاً اِلاَّ دَفَعْتَهُ، بِبِسْمِ اللهِ خَیْرِ الاَْسْمآءِ، بِسْمِ اللهِ رَبِّ الاَْرْضِ وَ السَّمآءِ،
دشمنى را از من دفع فرما بنام خدا که بهترین نامهاست به نام خدا پروردگار زمین و آسمان
اَسْتَدْفِعُ کُلَّ مَکْرُوه اَوَّلُهُ سَخَطُهُ، وَ اَسْتَجْلِبُ کُلَّ مَحْبُوب اَوَّلُهُ رِضاهُ،
دور کنم از خود هر بدى را که آغازش خشم اوست و مى کشم بسوى خودهر کار محبوبى را که آغازش خشنودى اوست
فَاخْتِمْ لى مِنْکَ بِالْغُفْـرانِ، یا وَلِىَّ الاِْحْسـانِ.
پس از جانب خود کارم را به آمرزش پایان ده اى صاحب احسان.
به نام خدا
وقتی که شیطون میاد
سوره ی ناس می خونم
با کمک خداوند
اونا از خودم می رونم
شیطون همش تو گوشم
حرفای بد می خونه
گوش نمیدم به حرفاش
تا که بشه دیوونه
گفتم که : چرا دشمنت افکند به مرگ ؟
گفتا که : چو دوست بود خرسند به مرگ
گفتم که : وصیتی نداری ؟ خندید ...
یعنی که همین بس است : لبخنــــد به مـــرگ ....
بنام خداى بخشاینده مهربان
اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ کَما یَسْتَحِقُّهُ حَمْداً کَثیراً وَ اَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ
ستایش خاص خدا ست و حق اوست آنچنانکه شایسته و لایق اوست بسیار،و پناه برم به خدا از بدى شر
نَفْسى اِنَّ النَّفْسَ لاَمّارَةٌ بِالسُّوَّءِ اِلاّ م ا رَحِمَ رَبّى وَ اَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ
نفس خود که همانا نفس وادار کننده به بدى است مگر آن را که پروردگار رحم کند و پناه برم به او از شر
الشَّیْطانِ الَّذى یَزیدُنى ذَنْباً اِلى ذَنْبى وَ اَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ کُلِّ جَبّارٍ
شیطان که (پیوسته ) گناهى بر گناهم بیفزاید و بوسیله او پناه گیرم از شر هر گردنکش
فاجِرٍ وَ سُلْطانٍ جاَّئِرٍ وَ عَدُوٍّ قاهِرٍ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ جُنْدِکَ فَاِنَّ
تبه کار و حکمران ستمکار و دشمن قهارى خدایا مرا از لشکر خود قرار ده زیر
جُنْدَکَ هُمُ الْغالِبُونَ وَ اجْعَلْنى مِنْ حِزْبِکَ فَاِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ
سپاه تو فقط پیروزند و از حزب خویش قرارم ده زیرا حزب تو فقط رستگارند و
اجْعَلْنى مِنْ اَوْلِیاَّئِکَ فَاِنَّ اَوْلِیاَّئَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
از اولیاء خود قرارم ده زیرا اولیاء تو هستند که خوف و ترسى برایشان نیست و حزن و اندوهى ندارند
اَللّهُمَّ اَصْلِحْ لى دینى فَاِنَّهُ عِصْمَةُ اَمْرى وَ اَصْلِحْ لى اخِرَتى فَاِنَّه
خدایا دینم را اصلاح کن که دین نگهدار کار من است و آخرتم را اصلاح کن که
دارُ مَقَرّى وَ اِلَیْها مِنْ مُجاوَرَةِ اللِّئامِ مَفَرّى وَ اجْعَلِ الْحَیوةَ زِیادَةً
خانه پایدار من آنجا است و از مجاورت لئیمان گریزگاهم بدانجا است ، و زندگى را براى من مایه فزونى
لى فى کُلِّ خَیْرٍ وَ الْوَفاةَ راحَةً لى مِنْ کُلِّ شَرٍّ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
در هر کار خیرى قرار ده و مرگ را آسودگى از هر شرى برایم مقرر فرما. خدا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَ تَمامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلینَ وَ عَلى آلِهِ الطَّیِّبینَ
محمد خاتم پیمبران و کامل کننده شماره رسولان و بر آل پاک و
الطّاهِرینَ وَاَصْحابِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَ هَبْ لى فِى الثُّلَثاَّءِ ثَلاثاً لا تَدَعْ
پاکیزه اش و اصحاب برگزیده اش و در روز سه شنبه سه چیز به من عطا کن :
لى ذَنْباً اِلاّ غَفَرْتَهُ وَ لا غَمّاً اِلاّ اَذْهَبْتَهُ وَ لا عَدُوّاً اِلاّ دَفَعْتَهُ بِبِسْمِ اللّهِ
هرگناهى را از من بیامرز، و هر اندوهى را از من دور کن ، و هر دشمنى را از من دفع فرما بنام خد
خَیْرِ الاْسْماَّءِ بِسْمِ اللّهِ رَبِّ الاَْرْضِ وَ السَّماَّءِ اَسْتَدْفِعُ کُلَّ مَکْرُوهٍ
که بهترین نامها است به نام خدا پروردگار زمین و آسمان دور کنم از خود هر بدى
اَوَّلُهُ سَخَطُهُ وَ اَسْتَجْلِبُ کُلَّ مَحْبُوبٍ اَوَّلُهُ رِضاهُ فَاخْتِمْ لى مِنْکَ
که آغازش خشم او است و مى کشم بسوى خود هر کار محبوبى را که آغازش خوشنودى او است پس از جانب خود کارم
بِالْغُفْرانِ یا وَلِىَّ الاِْحْسانِ
به آمرزش پایان ده اى صاحب احسان
آیت الله بهجت (ره):
از ما، عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!
تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه میپرسند چه کار کنیم؟
من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست:
گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.
شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است.
جورابش پاره بود... وقت نماز جماعت حواسش به پشت سری اش بود تا مبادا سوراخ جورابش را ببیند و آبرویش برود. در همان حال به خودش گفت اگر یک جوراب سوراخ آبرو می برد، خداوند ستار العیوب نمی بود اگر، چه می شد؟ بغضش گرفت؛ دیگر بیخیال جوراب پاره اش شد...
پاهات کو برادرم..!! فداش کردی..؟؟ برای چی..؟؟ برای کی..؟؟ برای دفاع از ناموست..!!
خوب شد..!! خوب شد که امروز دیگه نیستی..!! نیستی تا ببینی..!!
بعضی ها که ادعای روشنفکری میکنن چه طوری لباس میپوشن..!!
چگونه رو حرفای شما پا میذارند..!!
آخ....!!! شیطونه میگه....!!! اصلا به من چه.... اگه اصلاح میشن که هیچی!!! اگه نه:
پاشون بشکنه...
اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک
دلـم ز هـجر تو در اضطراب مـی افتـد...... به سان زلف تـو در پیچ و تاب می افتد
شـبی کـه بی تو اَم ای ماه محفل اَفروزم ..... دلـم زهجر تـو از رنگ و آب می افتد
تـو آن مـهی که اگـر مهر رخ بَر اَفروزی ......... زچشـم اهل نظـر آفتاب مـی افتـد
تـو آن گـلی که ز پاکـی طراوتی داری .....که گل به پیش تو از رنگ و آب می افتد
بـه یاد روی تـو اِی گُل، عبور خاطر مـن ..... به باغ صبر غـزل های نـاب می افتـد
مرا ببخش
از اینکه تظاهر به دانستن مطلبی کردم که
اصلا آنرا نمی دانستم .
از
اینکه عفت زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.
از
اینکه منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.
از
اینکه امامم را نشناختم و محبت او را در دل به وجود نیاوردم .
از
اینکه به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم .
از
اینکه با تکبر و بدون سلام از پهلوی دوستم رد شدم با اینکه متوجهش شده بودم
.
از اینکه شنیدن حق برایم مشکل بود
.
از
اینکه منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم .
از
اینکه نشان دادم کاره ای نیستم .
از
اینکه به سر قراری که باید حاظر می شدم حضور پیدا نکردم.
از
اینکه بر کوچکتران بزرگی کردم.
از اینکه در کاری که به من مربوط
نبود دخالت کردم.
از اینکه صدایم زدند اما خود را به
نشنیدن زدم
.