حرف دل

خیلی وقتها راحت و آسوده از شهدا یا خانواده شون حرف می زنیم و متوجه نمیشیم کی بودند؟ چیکار کردند؟ و چه حسی دارند؟ باید باهاشون بود، زندگی کرد و نفس کشید تا شاید یه گوشه ای از سختی هاشونو بتونیم درک کنیم. باید باشید و ببنید که یه مرد 30 و اندی ساله (نه یه دختر بچه که احساسیه) که خودش بچه داره و داره یه زندگی رو می چرخونه چطور وقتی یاد بابای شهیدش میکنه مثل بچه کوچولوها بغض میکنه و های های گریه می کنه که دلم برا بابام تنگ شده.... باید بود و دید وقتی مادر دو شهید که بچه های دوقلوش رو تو جبهه ها داده وقتی زنده بود و تسبیح رو تو دستش می چرخوند بجای خیلی از اذکار، ذکر شده بود اسم بچه هاش...! گوش رو که جلو می بردم می شنیدم که بچه های شهیدش رو صدا میکنه و می گه: حسن جان، حسین جان.... باید باشیم و ببینیم که مادر شهید جلاییان که تنها فرزندش رو تو جبهه فدا کرد، الان بعد گذشت این همه سال چطور با خاطرات تنها مونس و آرزوش می گذرونه و آب میشه.... حتی خیلی از اونایی که ظاهر و تیپشون عوض شده هم وقتی یه جور با باباشون تنها می شن همه ی این عقده های چند ساله ی بی بابایی رو با گریه بیرون می ریزن...
رفقا! خیلی مسئولیم پیش شهدا و خونواده هاشون.... این یه نمونه از اوج فداکاری؛ من که حرفی ندارم و نمی تونم داشته باشم جز اینکه بگم شرمنده ام....




نثار ارواح طیبه شهدا صلوات...



بدون تیتر



شما برای این عکس تیتر انتخاب کنید...

کارت عروسی برای ارباب

نزدیک عملیات رمضان بود.
همه آماده می شدند برا عملیات و معمولا کسی مرخصی نمی گرفت تا بعد از عملیات.
ولی یه جوون اومد و گفت اگه امکانش هست اجازه بده من برم شهرمون.
گفتم برا چی؟ گفت آخه عروسیمه و کارت هم پخش کردیم و خانواده مدام زنگ می زنن و می گن چرا نمیایی؟!
بهش اجازه دادم برگرده. گفت: ازم راضی هستی؟ گفتم : آره. برو ولی مراسمت تموم شد یک هفته ای برگرد چون نیرو نیاز داریم.
خداحافظی کرد و راه افتاد.
عصر همون روز که بچه ها داشتن برا عملیات تجهیزات می گرفتن یکی رو دیدم کنار تانکر آب، داره وضو می گیره. خیلی شبیه اون جوون بود. رفتم جلوتر دیدم همونه. تعجب کردم و پرسیدم مگه نرفتی برا عروسیت؟
گفت: چرا؛ حتی تا نزدیک پلیس راه اهواز هم رسیدم ولی یه دفعه یادم اومد که برا مجلس عروسی ام کارت دعوتی هم به اباعبدالله(ع) دادم و ایشون رو هم دعوت کردم. دیشب هم خواب دیدم مراسم عروسیم تو گودال قتلگاه برپاست و امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) هم اومدن. تا یاد این خواب افتادم دیگه نتونستم برم و برگشتم.

حالا هم اگه سالم برگشتم از عملیات، میرم برا عروسیم و گرنه که دعوت شده ام.

همون شب گردانمون وارد عمل شد و به خط زد. صبحی که داشتم بین مجروحها و شهدامون می گشتم چشمم به همون جوون خورد. خوابش تعبیرش شده بود و اربابش حسین(ع) دعوتش کرده بود...

دعای روز یک شنبه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحتمش بسیار و مهربانیاش همیشگى است‏

بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلا عَدْلَهُ وَ لا أَعْتَمِدُ إِلا قَوْلَهُ وَ لا أُمْسِکُ إِلا بِحَبْلِهِ بِکَ أَسْتَجِیرُ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِیَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِیَّاکَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِیهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِکَ أَسْتَعِینُ فِیمَا یَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِیَّاکَ أَرْغَبُ فِی لِبَاسِ الْعَافِیَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِکَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطِینِ،


به نام خدایى که جز به فضل و بخشش او امید نبستم،و جز از عدالت او نهراسم،و جز به سخن او اعتماد نمیکنم،و جز به ریسمانش چنگ نزنم،تنها به تو پناه میآورم اى خداى بخشایشگر مهربان از ستم و دشمنى،و مصائب روزگار و اندوههاى پیاپى و پیش‏آمدهاى ناگوار دوران و از گذشت عمر پیش از مهیّا شدن‏ و توشه برداشتن و تنها از تو راهنمائى میجویم به سوى آنچه خیر و صلاح من در آن است و فقط از تو یارى میخواهم‏ در آنچه پیروزى و رستگارى با آن همراه است،و در پوشیدن لباس عافیت و کمال آن و فراگیرى سلامتى و دوام آن تنها به تو دل میبندم و به تو پناه میآورم اى پروردگار من از وسوسه‏هاى شیاطین و به یارى سلطنت تو دورى میجویم از ستم پادشاهان،


فَتَقَبَّلْ مَا کَانَ مِنْ صَلاتِی وَ صَوْمِی وَ اجْعَلْ غَدِی وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِی وَ یَوْمِی وَ أَعِزَّنِی فِی عَشِیرَتِی وَ قَوْمِی وَ احْفَظْنِی فِی یَقَظَتِی وَ نَوْمِی فَأَنْتَ اللَّهُ خَیْرٌ حَافِظا وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ فِی یَوْمِی هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْکِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَکَ دُعَائِی تَعَرُّضا لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِیمُ عَلَى طَاعَتِکَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَیْرِ خَلْقِکَ الدَّاعِی إِلَى حَقِّکَ وَ أَعِزَّنِی بِعِزِّکَ الَّذِی لا یُضَامُ وَ احْفَظْنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لا تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَیْکَ أَمْرِی وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.


پس آنچه از نماز و روزه‏ام صورت گرفته پذیرا باش و فردا و روزهاى پس از آن مرا بهتر از این ساعت و امروزم قرار ده و مرا در بین خویشاوندان و بستگانم عزیز گردان،و در بیدارى و خواب نگهدارم باش،چرا که تویى خدا و بهترین نگهدار و تویى مهربان‏ترین مهربانان.خدایا من در امروزم و یکشنبه‏هاى دیگر از شرک و بیدینى،به سوى تو بیزارى میجویم و دعایم را تنها براى تو خالص میکنم‏ تا در معرض اجابت قرار گیرد،و به امید پاداش تو بر طاعتت پایدارى میکنم،پس درود فرست بر بهترین آفریده‏ات محمّد آن‏که دعوت‏کننده مردم به حقانیّت تو بود و مرا عزیز گردان با عزّت ذلّت ناپذیر خود و به دیده بیخواب خودت حفظ کن، و کارم را با گسستن از همه خلق و پیوستن به تو و عمرم را با آمرزش خویش پایان بخش،همانا تویى بسیار آمرزنده و مهربان.

ذکر امروز صدمرتبه



التماس دعا

وضوی بی نماز

  موقع آن بود که بچه ها به خط مقدم بروند و از خجالت دشمن نابکار دربیایند. همه از خوشحالی در پوست نمی گنجیدند. جز عباس ریزه که چون ابر بهاری اشک می ریخت و مثل کنه چسبیده بود به فرمانده که تو رو جان فک و فامیلت مرا هم ببر، بابا درسته که قدم کوتاهه، اما برای خودم کسی هستم. اما فرمانده فقط می گفت: «نه! یکی باید بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً می برمت!» عباس ریزه گفت: «تو این همه آدم من باید بمانم و سماق بمکم!»

    وقتی دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند مظلومانه دست به آسمان بلند کرد و نالید: « ای خدا تو یک کاری کن. بابا منم بنده ات هستم!» چند لحظه ای مناحات کرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. عباس ریزه یک هو دستانش پایین آمد. رفت طرف منبع آب و وضو گرفت. همه حتی فرمانده تعجب کردند. عباس ریزه وضو ساخت و رفت به چادر. دل فرمانده لرزید. فکری شد که عباس حتماً رفته نماز بخواند و راز و نیاز کند. وسوسه رهایش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم های بی صدا در حالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش می کردند به سوی چادر رفت. اما وقتی کناره چادر را کنار زده و دید که عباس ریزه دراز کشیده و خوابیده، غرق حیرت شد. پوتین هایش را کند و رفت تو.

    فرمانده صدایش کرد: «هی عباس ریزه … خوابیدی؟  پس واسه چی وضو گرفتی؟»

    عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت: «خواستم حالش را بگیرم!» فرمانده با چشمانی گرد شده گفت: «حال کی را؟» عباس یک هو مثل اسپندی که روی آتش افتاده باشد از جا جهید و نعره زد: «حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند ماهه نماز شب می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو عملیات شرکت کنم. حالا که موقعش رسیده حالم را می گیرد و جا می مانم. منم تصمیم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. یک به یک!»

    فرمانده چند لحظه با حیرت به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور جلوی خنده شان را گرفته بودند و سرخ و سفید می شدند. یک هو فرمانده زد زیر خنده و گفت: «تو آدم نمی شوی. یا الله آماده شو برویم.» عباس شادمان پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی نوکرتم خدا. الان که وقت رفتنه. عمری ماند تو خط مقدم نماز شکر می خوانم تا بدهکار نباشم!» بین خنده بچه ها عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین هایی که آماده حرکت بودند و فریاد زد: «سلامتی خدای مهربان صلوات!»

اوضاع چطوره؟؟؟

سلام.من رفتم
 از مادرم, پدرم ,خاکم , ناموسم ,دخترم , دفاع کنم
رفتم که ، دروغ نباشه ، احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم ، ریا از بین بره ، دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم 



الان اوضاع چطوره؟؟؟

http://s1.picofile.com/file/8101847342/22112_shabhayetanhayi_ir_png.jpg





داداش اوضاع خیلی عالیه

مردم همدیگرو فحش مادر میبندن


 

داداش این مرد با سنش به خاطر اینکه پیش زن و بچه اش

شرمنده نشه شبا هم کار میکنه












داداش سالی چند تا از این حادثه ها داریم

یه مرد زن و بچه اش رو تو اسید سوزوند

چشمای جفتشون از کاسه دراومده







داداش تو مصرف مواد مخدر اول شدیم









و این داداش


shabhayetanhayi.ir-425 (1)





داداش اوضاع خیلی بهتر از ایناست

و حتما مهدی صاحب زمان هم دلش از ما خونه! خونه!خونه!

آقا شرمنده ایم





نظر خواهی ...

امام صادق (ع)

یاد مرگ، خواهش هاى نفس را مى میراند و رویشگاه هاى غفلت را ریشه کن مى کند و دل را با وعده هاى خدا نیرو مى بخشد و طبع را نازک مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شکند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنیا را در نظر کوچک مى کند.

بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32 - {شبیه این حدیث در مصباح الشریعه ص171 }


سوال امروز

اگه بدونید امروز روز آخر عمرتون چکار می کنید؟؟؟

سخنان شیخ رجبعلی خیاط


جملات حکیمانه, سخنان شیخ رجبعلی خیاط

سخنان شیخ رجبعلی خیاط


قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای


دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود،ولی دو چیز کم دارد:یکی اخلاص و دیگری،دوستی خدای متعال


هی نگو دلم اینطور می خواهد،ببین خدا چه می خواهد. 


خدا همه عالم را برای شما و شما را برای خودش آفریده است.ببینید که چه مقام و منزلتی برای شما آفریده است.


قاشق برای خوردن غذا خوب است و فنجان برای چای نوشیدن و...انسان هم تنها برای آدم شدن خوب است.


مقدسها همه کارشان خوب است فقط باید منیت خود را با خدا عوض کنند.


اغلب مردم اظهار میدارند که ما امام زمان را از خودمان بیشتر دوست داری،حال که اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشم،باید برای او کار کنیم،نه برای خود

اگر چشم برای خدا کند می شود(عین اللّه) و اگر گوش برای خدا کار کند می شود(اذن اللّه) و اگر دست برای خدا کار کند می شود(ید اللّه) تا می رسد به قلب انسان که جای خداست.

همه خودهای انسان از خودپرستی است.تا خداپرست نشوی به جایی نمی رسی.

فرهاد هر کلنگی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بود.هر کاری انجام می دهی تا پایان کار،باید همین حال را داشته باشی.همه فکر و ذکرت باید خدا باشد،نه خود...

از کلمه (ما) بگذرید،آن جا که در کارها کلمه(من) و (ما) حکومت می کند،شرک است.

وقتی خدا را شناختی،هر چه می کنی باید خالصانه و عاشقانه باشد.حتی کمال خود را هم در نظر نگیر.نفس بسیار زیرک و پیچیده است و دست بردار نیست.به هر نحو شده میخواهد خود را وادار کند.


در هر نفس کشیدن،امتحانی است.ببین با انگیزه رحمانی آغاز می شود یا با انگیزه شیطانی آمیخته می گردد.


مناجات شهدا

شهید سعید هدی محل تولد مراغه، محل شهادت شلمچه به سال 1365:

«خداوندا، مرغ ناچیز و محبوس در قفس، چشم به تو دوخته و با لرزاندن بال‌های ظریفش آماده حرکت به سوی توست. ما نه برای اینکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستی بال و پر بگشاید، نه زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری، جز قفس بزرگتری برای این پرنده شیدا نیست. او می‌خواهد آغوش بارگاه بی‌نهایت را باز کنی و او را به سوی خود بخوانی»


شهید سید داود مشکار گونه فراهانی متولد سال 1337 در تهران، محل شهادت اهواز به سال 1360:

«به نام او که از اویم، به نام او که زنده به اویم، زندگیمان به خاطر اوست، بودنم از اوست، رفتنم به اوست، یارم اوست، جانم اوست، معشوقم اوست احساسش می‌کنم با قلبم، با ذره ذره وجودم و با تمام سلول‌هایم. ای همه چیزم، به یادت هستم. به یادم باش که بی‌تو هیچ و پوچ خواهم بود.»


شهید بهزاد حداد ماهی محل تولد تهران به سال 1348، محل شهادت شلمچه به سال 1365:

«خدایا دوست دارم که اگر شهید شدم، بی سر باشم که در مقابل امام حسین (ع) روسفید باشم... . خدایا، بر من رحم کن. خدایا همیشه  خواسته‌ام که شهید شوم. این آرزو را برایم برآورده کن


شهید جواد حیدری فرد محل تولد تهران به سال 1333، محل شهادت جزیره مجنون به سال 1362:

«خدایا، به تو پناه می‌آورم از نفسی که سیر نمی‌شود و از دانشی که سود نمی‌دهد، از نمازی که بالا نمی‌رود و از دعایی که به اجابت نمی‌رسد.


یا ستارالعیوب



خدا گر پرده بردارد

ز روی کار آدمها

چه شادیها خورد بر هم

چه بازیها شود رسوا

یکی خندد ز آبادی

یکی گرید ز بر بادی

یکی از جان کند شادی

یکی از دل کند غوغا

چه کاذب ها شود صادق

چه صادق ها شود کاذب

چه عابدها شود فاسق

چه فاسق ها شود پیدا

چه زشتی ها شود رنگین

چه تلخی ها شود شیرین

چه بالاها رود پایین

چه اسفلها شود علیا

عجب صبری خدا دارد

که پرده بر نمیدارد

وگرنه بر زمین افتد

ز جیب محتسب مینا

دعای روز پنج شنبه



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است‏


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِما بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِرا بِرَحْمَتِهِ وَ کَسَانِی ضِیَاءَهُ وَ أَنَا فِی نِعْمَتِهِ اللَّهُمَّ فَکَمَا أَبْقَیْتَنِی لَهُ فَأَبْقِنِی لِأَمْثَالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْنِی فِیهِ وَ فِی غَیْرِهِ مِنَ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ بِارْتِکَابِ الْمَحَارِمِ وَ اکْتِسَابِ الْمَآثِمِ وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ خَیْرَ مَا فِیهِ وَ خَیْرَ مَا بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّی شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِیهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ إِنِّی بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَیْکَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَیْکَ ، 


سپاس خداى را که شب تاریک را با قدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد و لباس پرفروغ‏ آن را درحالیکه قرین نعمتش بودم بر تن من کرد،خدایا!همچنان‏که مرا براى این روز نگاه داشتى براى امثال آن نیز پابرجا بدار و بر پیامبر اسلام محمّد و خاندان او درود فرست و مرا در این روز و شبها و روزهاى دیگر به فاجعه انجام گناهان مبتلا مساز،خیر این روز و و خیر آنچه در آن است،و خیر بعد از این روز را روزیام گردان و شرّ این روز و شرّ آنچه در آن است و شرّ بعد از آن را از من دور ساز.خدایا!من با گردن نهادن به دین اسلام به سوى تو وسیله میجویم و با حرمت نهادن به قران بر تو اعتماد میکنم،و دوستى محمّد،بنده برگزیده است که(درود خدا بر او و خاندانش باد)نزد تو شفاعت میطلبم،


فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِیَ الَّتِی رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْخَمِیسِ خَمْسا لا یَتَّسِعُ لَهَا إِلا کَرَمُکَ وَ لا یُطِیقُهَا إِلا نِعَمُکَ سَلامَةً أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِکَ وَ عِبَادَةً أَسْتَحِقُّ بِهَا جَزِیلَ مَثُوبَتِکَ وَ سَعَةً فِی الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ أَنْ تُؤْمِنَنِی فِی مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِکَ وَ تَجْعَلَنِی مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ فِی حِصْنِکَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ تَوَسُّلِی بِهِ شَافِعا یَوْمَ الْقِیَامَةِ نَافِعا إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ 


پس بار خدایا پیمانى که روا شدن حاجتم را به آن امید بسته‏ام به حساب اور،اى مهربان‏ترین مهربانان!بار خدایا در روز پنجشنبه پنج حاجت‏ مرا برطرف نما،که آنها را جز کرم تو گنجایش و جز نعمتهاى تو طاقت ندارد:سلامتى که با آن براى انجام‏ طاعتت نیرو گیرم و عبادتى که با آن سزاوار پاداش فراوان تو گردم،و گشایشى در حال،من با روزى حلال‏ و اینکه به من با امن خویش در هنگامه‏هاى ترس امنیت دهى،و از هر غم و اندوه کوبنده در دژ استوار خویش پناهم‏ دهى،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و چاره‏جوییام را بوسیله او شفیع سودمندى برایم در روز قیامت‏ قرار ده،به یقین تو مهربانترین مهربانانى.


ذکر امروز صدمرتبه


نظر خواهی...


لحظه هایی هست که وقتی سخت دلگیری

دردت را در سینه ات فرو می ریزی تا آشکار نگردد

لحظه هایی هست که وقتی اشک در چشمانت حلقه زده،

بغض می کنی اما پشت لبخندی ساده پنهان خواهی کرد

لحظه هایی هست که وقتی دلت خیلی گرفته

و می خواهی درد دلت را فریاد بزنی از سنگینی بغضت نمی توانی

لحظه هایی هست که سخت،خسته می شوی

از دست کسانی که حرف هایت را نمی فهمند و باز چیزی نمی گویی

لحظه هایی هست که وقتی از تنهایی زمین گیر می شوی،

سرت را به دیوار تنهاییت می گذاری و باز هیچ نمی گویی

لحظه هایی هست که دلت می خواهد فریاد زنی

و خالی شوی از هر چه درد،ولی باز نمی توانی...

و

لحظه ایی که سخت تر از تمام لحظه هاست...

لحظه ای که عادت می کنی به هر چه درد و چه سخت لحظه ایست...


واما سوال امروز

تا حالا شده دلت بگیره؟؟؟

دلیل داشته یا بدون دلیل؟؟؟؟

وقتی دلت می گیره چکار میکنی؟؟؟

فرازهایی از توبه نامه شهید ۱۳ ساله(علیرضا محمودی)


وقتی راجع به شهدای نوجوان حرف زده میشه اول از همه یاد شهید فهمیده یا بهنام محمدی تو ذهنمون میاد ولی واقعیت اینه که تو جنگمون صدها بهنام محمدی ها و شهید فهمیده ها داشتیم که متاسفانه یا اصلا چیزی راجع به اونا گفته نشده یا خیلی کم بهشون پرداخته شده. به لطف خدا و مدد خود شهدا قراره ایشالله تو این پست از یکی دیگه از اون بزرگمردهای کوچیک یادی بشه…

فکر می کنم بارها این عکس رو دیده باشین. این عکس نوجوان ۱۳ ساله ی کرجی شهید علیرضا محمودی پارساست که چند روز قبل از شهادتش گرفته شده که معصومیتی خاص رو تداعی می کنه. وقتی تو زندگی این نوجوان سیر می کنیم می بینیم که چطور جبهه به فرموده حضرت روح الله(ره) دانشگاه بوده و چطور مس وجودها رو طلا می کرده. عشق واقعی به شهادت رو میشه تو گوشه گوشه ی زندگی به ظاهر کوتاه علیرضا و دست نوشته ها و آثار بجا مونده ازش لمس کرد، چیزی که شاید برای خیلی از مسن های این زمان گفتنش هم سخت باشه، ملکه ی ذهن و رفتاری شهید علیرضا محمودیه….

برای شروع چند فرازی از توبه نامه ی ایشون رو اینجا ذکر می کنیم؛ فقط قبل از خوندن یادمون باشه که این توبه نامه کسی است که هنوز به سن تکلیف نرسیده ولی نگران ترک اولی هایی است که ازش سر زده…..

بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که حسد کردم…
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم…
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم….
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم….

از این که مرگ را فراموش کردم….
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم….
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم…..
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم….
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند….
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم….
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم….
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم….
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم….
از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم….
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند….
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود….
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری…..
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم….
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند….
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم….
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم….
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم….
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم….
از این که ” خدا می بیند ” را در همه کارهایم دخالت ندادم….
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا … به نشنیدن زدم….


آیا میدانید وقتی یک رکعت نماز خوانده میشود نام زیبای احمد شکل میگیرد؟


آیا میدانید وقتی یک رکعت نماز خوانده میشود نام زیبای احمد شکل میگیرد؟

هفت نصیحت مولانا



گشاده دست باش،جاری باش،کمک کن(مثل رود)
با شفقت و مهربان باش(مثل خورشید)
اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان(مثل شب)
وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و کبر نداشته باش(مثل خاک)
بخشش و عفو داشته باش(مثل دریا)
اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش
(مثل آینه)


دعای روز چهار شنبه


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ لِبَاسا وَ النَّوْمَ سُبَاتا وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُورا لَکَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِی مِنْ مَرْقَدِی وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَدا حَمْدا دَائِما لا یَنْقَطِعُ أَبَدا وَ لا یُحْصِی لَهُ الْخَلائِقُ عَدَدا اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْتَ وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ وَ أَمَتَّ وَ أَحْیَیْتَ وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَیْتَ وَ عَافَیْتَ وَ أَبْلَیْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْتَ وَ عَلَى الْمُلْکِ احْتَوَیْتَ أَدْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ ،
ستایش خداى را که شب را جامه و خواب را مایه آرامش و روز را زمینه تکاپو قرار داده،ستایش تنها تو را سزاست که مرا از خوابگاهم برانگیختى و اگر میخواستى خوابم را جاودان میساختى،ستایش دائم که هرگز پایان نیابد،و سپاس‏ بیکران که آفریدگان از شمارش آن ناتوانند،خدایا!ستایش تنها شایسته توست که آفریدى و سامان دادى و اندازه مقرر نمودى و فرمان دادی و میراندى و زنده کردى و بیمار نمودى و درمان کردى و بهبودى عنایت فرمودى و فرسوده ساختى و بر عرش هستى استیلا یافتی و بر فرمانروایى جهان چیره گشتى،تو را می خوانم همچون کسی که وسیله‏اش ناکارا گشته و رشته چاره‏اش گسسته‏ و اجلش نزدیک شده


وَ تَدَانَى فِی الدُّنْیَا أَمَلُهُ وَ اشْتَدَّتْ إِلَى رَحْمَتِکَ فَاقَتُهُ وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِیطِهِ حَسْرَتُهُ وَ کَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِکَ تَوْبَتُهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لا تَحْرِمْنِی صُحْبَتَهُ إِنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعا اجْعَلْ قُوَّتِی فِی طَاعَتِکَ وَ نَشَاطِی فِی عِبَادَتِکَ وَ رَغْبَتِی فِی ثَوَابِکَ وَ زُهْدِی فِیمَا یُوجِبُ لِی أَلِیمَ عِقَابِکَ إِنَّکَ لَطِیفٌ لِمَا تَشَاءُ
و آرزویش در دنیا کاستى یافته و سخت بر رحمت تو نیازمند گشته و حیرتش بر اثر کوتاهى فزونى یافته و لغزش و افتادنش بسیار گشته و بازگشتش به سوى تو خالص شده است،پس بر محمّد خاتم‏ پیامبران و بر خاندان پاکیزه و پاک‏ نهاد او درود فرست،و شفاعت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش باد)را روزیام فرما و از همنشینى با او محرومم مساز،همانا تویى مهربان‏ترین مهربانان،خدایا!در چهارشنبه‏ چهار حاجت مرا روا ساز،نیرویم را در طاعت خود و نشاطم را در بندگى خویش،و رغبتم را در پاداشت و بی رغبتیام را در آنچه که موجب عذاب دردناک توست قرار ده،همانا آنچه را بخواهى لطف میفرمایى.


ذکر امروز صد مرتبه

نظرخواهی...

سلامی دوباره باز سوال دارم سوالم در مورد دو تا مطلبی بود که گذاشتم:

تا حالا شده بخاطر ی فرد گرسنه یا کسیکه محتاج، دل از نیاز خودت بکنی وبدی به اون اصلا بذار یه جور دیگه سوال کنم تا حالا حتی تو ذهنت اومده ی بار این کار را بکنی یعنی من عملش را هم نخواستم فقط تو ذهنت تجسم کنی و واقعا اهل عملش هستی؟؟؟

بدون شرح


شرم میکنم با ترازوی کودک گرسنه کنار پیاده رو، وزن سیری ام را بکشم.


2خاطره از شهدا

توسل

در منطقۀ تفحص، بدنهای شهدا پیدا نمی شد. یکی گفت: بیایید به قمربنی هاشم متوسل بشویم. نشستند و به دست های علمدار سیدالشهداء متوسل شدند. درست است که دست های قمربنی هاشم قطع شد، اما بابالحوائج است. خود سیدالشهدا هم وقتی کارش در کربلا گره میخورد به عباس رو میانداخت.

نشستند و متوسل شدند؛ بعد از آن بلند شدند و خاک ها رو به هم زدند. یک جنازه زیر خاک دیدند، او را بیرون آوردند. الله اکبر! دیدند اسم این شهید عباس است. شهید عباس امیری گفتند: شاید پیدا شدن شهیدی به نام عباس اتفاقی است. گشتند و یک جنازۀ دیگر پیدا شد که دست راستش درعملیاتی دیگر قطع شده و مصنوعی بود. او را بیرون آوردند دیدند اسمش ابوالفضل است. فهمیدند اینجا خیمهگاه بنیهاشم است. گفتند: اسم این مکان را بگذاریم مقر ابوالفضل العباس.

 

آمدیم، نبودید

یکی از فرماندهان جنگ میگفت: خدا رحمت کند حاج عبدالله ضابط را. برایم تعریف می کرد: خیلی دلم میخواست سید مرتضی آوینی را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما سید مرتضی را ببینیم. خلاصه نشد. بالاخره آقای سید مرتضی آوینی توی فکه روی مین رفت و به آسمونها پر کشید.

تا اینکه یک وقتی آمدیم در منطقۀ جنگی با کاروانهای راهیان نور. شب در آنجا ماندیم. در خواب، شهید آوینی را دیدم و درد و دل هایم را با او کردم؛ گفتم آقا سید، خیلی دلم میخواست تا وقتی زنده هستی بیام و ببینمت، اما توفیق نشد. به من گفت ناراحت نباش فردا ساعت 8 صبح بیا سر پل کرخه منتظرت هستم. صبح از خواب بیدار شدم. منِ بیچاره که هنوز زنده بودن شهید را شک داشتم گفتم: این چه خوابی بود، او که خیلی وقت است شهید شده است. گفتم حالا برم ببینم چی میشه.

بلند شدم و سر قراری رفتم که با من گذاشته بود، اما با نیم ساعت تأخیر، ساعت 8:30.

دیدم خبری از آوینی نیست. داشتم مطمئن میشدم که خواب و خیال است. سربازی که اون نزدیکیها در حال نگهبانی بود نزدیک آمد و به من گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم: آره، با یکی از رفقا قرار داشتیم.

گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهایش جوگندمی است. محاسنش هم این جوری است.

گفت: رفیقت اومد اینجا تا ساعت 8 منتظرت شد نیامدی، بعد که خواست بره پیش من اومد و به من گفت: کسی با این اسم و قیافه مییاد اینجا، به او بگو آقا مرتضی اومد و خیلی منتظرت شد، نیامدی. کار داشت رفت. اما روی پل برایت با انگشت چیزی نوشته، برو بخوان. رفتم و دیدم خود آقا مرتضی نوشته: آمدیم نبودید، وعدۀ ما بهشت! سید مرتضی آوینی. (و کسانی را که در راه خدا کشته می شوند، مرده نخوانید، بلکه زنده اند؛ ولی شما نمی دانید. بقره، 154)

کودک سوژه



تابلو ؛ نقاش را ثروتمند کرد.

شعر ِشاعر به چند زبان ترجمه شد.

کارگردان جایزه ها را درو کرد...

و هنوز سر همان چهار راه واکس میزند

کودکی که بهترین سوژه بود

دعای روز سه شنبه


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است‏


الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ کَمَا یَسْتَحِقُّهُ حَمْدا کَثِیرا وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبِّی وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ الَّذِی یَزِیدُنِی ذَنْبا إِلَى ذَنْبِی وَ أَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ کُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ وَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ عَدُوٍّ قَاهِرٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ فَإِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ فَإِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ،

ستایش خداراست و سپاس برازنده او آنچنان‏که شایسته حضرت اوست،ستایشى بسیار و به او پناه میبرم از شر نفسم چه نفس همانا به زشتى بسیار فرمان مى دهد جز آنکه پروردگارم رحم کند،و به خدا پناه میبرم از گزند شیطانى که گناه بر گناهم‏ می افزاید،و به قدرت او از هر گردنکش نابکار و پادشاه ستمکار و دشمن قهّار،دورى میجویم،خدایا مرا از سپاهیانت قرار ده،چرا که همانا تنها سپاه تو پیروز است،و مرا از حزب خود قرار ده که تنها حزب تو رستگار است



وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ فَإِنَّ أَوْلِیَاءَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِی وَ أَصْلِحْ لِی آخِرَتِی فَإِنَّهَا دَارُ مَقَرِّی وَ إِلَیْهَا مِنْ مُجَاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّی وَ اجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ وَ الْوَفَاةَ رَاحَةً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ ،

و هم از دوستانت قرارم ده که بر دوستانت ترسى نیست و اندوهگین نمیشوند،خدایا دینم را برایم سامان ده که آن وسیله در امان بودن و دورى من از گناه است و آخرتم را آباد ساز که آنجا خانه پایدار من و گریزگاهم‏ از همسایگى دون‏صفتان است و زندگى را برایم زمینه افزونى در هر خیر و مرگم را برایم آرامش از هر گزندى قرار ده،بار خدایا بر محمّد خاتم پیامبران


وَ تَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلَى آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ أَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِینَ وَ هَبْ لِی فِی الثُّلَثَاءِ ثَلاثا لا تَدَعْ لِی ذَنْبا إِلا غَفَرْتَهُ وَ لا غَمّا إِلا أَذْهَبْتَهُ وَ لا عَدُوّا إِلا دَفَعْتَهُ بِبِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَسْتَدْفِعُ کُلَّ مَکْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ وَ أَسْتَجْلِبُ کُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ فَاخْتِمْ لِی مِنْکَ بِالْغُفْرَانِ یَا وَلِیَّ الْإِحْسَانِ

و کامل‏ کننده شمار رسولان و بر خاندان‏ پاک و پاکیزه او و بر یاران برگزیده‏اش درود فرست و در روز سه ‏شنبه سه حاجتم را روا کن:گناهى برایم مگذار جز آنکه بیامرزى و نه اندوهى جز آنکه را برطرف سازى و نه دشمنى جز آنکه دور گردانى،به نام خدا که بهترین‏ نامهاست،به نام خدا پروردگار زمین و آسمان،دورى هر ناخوشایندى را که ابتدایش خشم خداست،و نیل به هر محبوبى را که آغازش رضاى اوست خواستارم،پس از سوى خود سرانجام را به آمرزش پایان ده اى سرچشمه نیکى.


ذکر امروز صد مرتبه


نماز شهدا

سجده بر آب (شهید غلامرضا تنها)

در عملیات کربلا سه، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم، نگران و متحیر، ستون در حال حرکت در آب را کنترل می‌کردم. وقتی دیدم که یکی از بچه‌ها سرش را بدون حرکت در آب قرار داده است، بیشتر نگران شدم. شانه‌ ایشان را گرفتم و تکان دادم، سرش را بلند کرد و با نگرانی و تعجب پرسیدم:‌ چی شده؟ چرا تکان نمی‌خوری؟
خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت:‌ مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون، بقیه را همراهی می‌کردم. اطمینان و آرامش خاطر بسیجی «شهید غلامرضا(اکبر) تنها» زبانم را بند آورده بود گفتم: «اشکالی نداره، ادامه بده! التماس دعا» صبح روز بعد، روی سکوی الامیه اولین شهیدی بود که به دیدار معشوق نایل آمد.


دعای روز دو شنبه


                            بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است‏


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُشْهِدْ أَحَدا حِینَ فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا اتَّخَذَ مُعِینا حِینَ بَرَأَ النَّسَمَاتِ لَمْ یُشَارَکْ فِی الْإِلَهِیَّةِ وَ لَمْ یُظَاهَرْ فِی الْوَحْدَانِیَّةِ کَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ غَایَةِ صِفَتِهِ وَ الْعُقُولُ عَنْ کُنْهِ مَعْرِفَتِهِ وَ تَوَاضَعَتِ الْجَبَابِرَةُ لِهَیْبَتِهِ وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْیَتِهِ وَ انْقَادَ کُلُّ عَظِیمٍ لِعَظَمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ مُتَوَاتِرا مُتَّسِقا وَ مُتَوَالِیا مُسْتَوْسِقا [مُسْتَوْثِقا] وَ صَلَوَاتُهُ عَلَى رَسُولِهِ أَبَدا وَ سَلامُهُ دَائِما سَرْمَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ یَوْمِی هَذَا صَلاحا وَ أَوْسَطَهُ فَلاحا وَ آخِرَهُ نَجَاحا،


ستایش خداى را که هنگام آفرینش آسمانها و زمین احدى را گواه نساخت و به گاه ایجاد جانداران‏ یاورى نگرفت،در پرستش انبازى ندارد،و در یکتایی اش پشتیبانى نخواهد،زبانها از بیان‏ حقیقت وصفش درمانده و خردها از ژرفاى معرفتش وامانده و گردنکشان در برابر عظمتش فروتن و چهره‏ها از بیم او متواضع گشته و هر بزرگى در برابر بزرگیش تسلیم گشته است.ستایش پیاپى و پیوسته و دنباله‏ دار و پایدار تنها توراست،و رحمت همیشگى و درود جاودان و بی پایان او بر رسولش باد.بار خدایا!ابتدای امروزم را خیر و صلاح،و میانه امروز را رستگارى و پایانش را کامیابى قرار ده


وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ یَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ وَ أَوْسَطُهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ وَ کُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ وَ کُلِّ عَهْدٍ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ وَ أَسْأَلُکَ فِی مَظَالِمِ عِبَادِکَ عِنْدِی فَأَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِکَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِکَ کَانَتْ لَهُ قِبَلِی مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِیَّاهُ فِی نَفْسِهِ أَوْ فِی عِرْضِهِ أَوْ فِی مَالِهِ أَوْ فِی أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ أَوْ غِیبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلٌ عَلَیْهِ بِمَیْلٍ أَوْ هَوًى أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِیَّةٍ أَوْ رِیَاءٍ أَوْ عَصَبِیَّةٍ غَائِبا کَانَ أَوْ شَاهِدا وَ حَیّا کَانَ أَوْ مَیِّتا فَقَصُرَتْ یَدِی وَ ضَاقَ وُسْعِی عَنْ رَدِّهَا إِلَیْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ،


و به تو پناه میآورم از روزی که آغازش شیون و میانش بیتابى،و پایانش دردمندى است،خدایا!از تو آمرزش میطلبم براى هر نذرى که کردم و هر وعده‏اى که دادم و هر پیمانى که بستم سپس به آن وفا نکردم و اداى حقوق بندگانت را که بر عهده دارم از تو درخواست میکنم،پس هر بنده‏اى از بندگانت و هر کنیزى از کنیزانت که او را نزد من حقىّ پایمال شده‏ باشد که در آن به جان یا آبرو یا مال،یا خانواده‏اش یا فرزندش ستم روا داشته‏ام یا غیبتى از او کرده‏ام یا بر اثر میل خود یا خواهش دل یا تکبّر یا غضب یا خودنمایى یا تعصّب بر او یارى نهاده‏ام،این بنده یا کنیزت غایب‏ باشد یا حاضر،زنده باشد یا مرده،و دستم کوتاه شده و وسعم نمیرسد از پرداخت آن حق یا طلب‏ حلالیت از او،


فَأَسْأَلُکَ یَا مَنْ یَمْلِکُ الْحَاجَاتِ وَ هِیَ مُسْتَجِیبَةٌ لِمَشِیَّتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِرَادَتِهِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْضِیَهُ عَنِّی بِمَا [بِمَ‏] شِئْتَ وَ تَهَبَ لِی مِنْ عِنْدِکَ رَحْمَةً إِنَّهُ لا تَنْقُصُکَ الْمَغْفِرَةُ وَ لا تَضُرُّکَ الْمَوْهِبَةُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ أَوْلِنِی فِی کُلِّ یَوْمِ إِثْنَیْنِ نِعْمَتَیْنِ مِنْکَ ثِنْتَیْنِ سَعَادَةً فِی أَوَّلِهِ بِطَاعَتِکَ وَ نِعْمَةً فِی آخِرِهِ بِمَغْفِرَتِکَ یَا مَنْ هُوَ الْإِلَهُ وَ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ سِوَاهُ


از تو میخواهم اى کسى ‏که رفع نیازها در اختیار اوست،و آن حاجات در مقابل مشیّت او اجابت‏ پذیر و به جانب‏ اراده‏اش شتابانند که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و آن بنده را که بر او ستمى کردم هرگونه که خواهى از من راضى گردانى و از جانب‏ خود مرا رحمت عطا نمایى،چه آمرزیدن از تو نکاهد و بخشیدن به تو زیان نرساند،اى مهربان‏ترین مهربانان‏ خدایا!در هر دوشنبه از سوى خویش دو نعمت بر من عطا کن،خوشبختى بندگیات را در آغازش،و نعمت‏ آمرزشت را در پایانش،اى آن‏که تنها او شایسته پرستش است و جز او کسى گناهان را نیامرزد.

ذکر امروز صدمرتیه


                                         

التماس دعا

فوائد صلوات

خواص صلوات صلوات فرستادن بر حضرت محمد(ص) ((اللهم صلی علی محمد و آل محمد)):


روایتی از حضرت محمد(ص)در اعجاز صلوات فرستادن:


1. پیامبر اکرم (ص) فرمودند:هر کس صلواتی بفرستد حق تعالی ثواب هفتاد شهید را به او میدهد و او را از گناهان بیرون میاورد مانند روزی که از مادر متولد شده است.


2. وقتی چیزی را فراموش کردید بر من صلوات بفرستید که موجب یاد آمدن آن چیز خواهد شد.


3.کسی که به پیامبر اکرم (ص)در هنگام نوشتن صلوات بفرستد(صلوات مکتوب)مادامی که نام حضرت درآن نوشته به چشم می خورد ملائکه برای او طلب رحمت و استغفار میکنند.


4. پیامبر اکرم (ص):از جبرئیل پرسیدم محبوب ترین اعمال کدام است؟پاسخ داد:صلوات و درود فرستادن بر شما ای محمد!و محبت علی ابن ابیطالب(ع).


5. صلوات بر من و اهل بیت من نفاق را از بین میبرد.

6. کسی که گل سرخ (گل محمدی)را ببوید و بر من آل من صلوات نفرست بر من جفا کرده است.


7. صلوات و درود بر من نور و روشن صراط است.


8. گمراه ترین انسانها کسی که نام من پیش او بر زبان آید ولی بر من صلوات نفرستد.


9. هر کس یکصد بار بر محمد و آل محمد درود فرستد خداوند یکصد حاجت او رابرآورده میسازد.


10.هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات بفرستد خطایای هشتاد ساله اش آمرزیده می شود.


11.نزدیکترین شخص به من در روز قیامت کسی است که صلوات بیشتری بر من بفرستد.

 
 


12. امام رضا (ع):صلوات بر محمد آل محمد در همه جا و هنگام عطسه کردن وزیدن باد و ذبح گوسفند واجب است .


13. امام صادق(ع):در قیامت هیچ عملی برتر و گرامی تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست.


14.هر کس در هر صبح ده مرتبه و در شام ده مرتبه بر من صلوات بفرستد من او را دریابم در وقتی که محتاج به آن باشد.


15. هر که گلی را بگیرد و ببوید و بر دیده ها بگذارد و صلوات بفرستد هنوز بر زمین نگذاشته باشد که گناهانش آمرزیده می شود.


16. امام محمد باقر(ع):سنگین ترین عملی که در روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته میشود درود بر محمد(ص) و اهل بیت اوست.


17. امام صادق(ع):کسی که صد مرتبه بگوید(یا رب صلی علی محمد و آل محمد)خداوند یکصد حاجت از حوائج او از جمله سی حاجت دنیوی برآورده میشود.


18. هر کس بین نماز ظهر و عصر بر پیغمبر و آلش درود بفرستد آن درود برابر هفتاد رکعت نماز خواهد بود.


19.حضرت علی (ع): هر کس سه مرتبه صلوات بفرستد خداوند حاجتش را برآورده می سازد.


20.کسی که بر من صلوات بفرستد ولی بر آل من صلوات نفرستد(صلوات ناقص)بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.

صلوات:بهترین هدییه از طرف خداوند به انسان

صلوات:تحفه ای از بهشت

صلوات:روح را جلا میدهد

صلوات:عطریست که دهان را خشبو میکند

صلوات: نوری در بهشت

صلوات: نور پل صرات

صلوات:شفیع انسان

صلوات:ذکر الهی

صلوات:موجب کمال نماز

صلوات:موجب کمال دعا و استجاب آن

صلوات:موجب تقرب انسان است

صلوات:سپری در مقابل آتش جهنم

صلوات:انیس انسان در عالم برزخ و قیامت

صلوات:جواز عبور انسان به بهشت

صلوات:انسان را در سه عالم بیمه میکند

صلوات:از جانب خداوند رحمتاز سوی فرشتگان پاک کردن گناه از سوی انسان دعای مستجاب شده

صلوات:برترین عمل در روز قیامت

صلوات:سنگین ترین چیزی که در قیامت به میزان عرضه می شود

صلوات:محبوب ترین عمل

صلوات:آتش جهنم را خاموش میکند

صلوات:زینت نماز است

صلوات:گناهان را از بین میبرد

صلوات:فقر و نفاق را از بین میبرد

صلوات:بهترین داروی معنوی است

باذکر صلوات:غم و اندوه را از بین میبرد

با یک صلولت:نوری در بهشت برای خود بیافرینید

با یک صلولت:گناهان خود را پاک وتولد دیگر برای خود به وجود آورید

با یک صلولت:پاداش هفتادو دو تن از شهیدان را به ارمغان بیاورید

با یک صلولت:ده حسنه برای خود ثبت کنید

رسول خدا فرمود:هرکس در کتابی یا نوشته ای بر من صلوات بفرستد تا زمانی که نام من در آن کتاب است فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمورزش کند.

دعای روز یک شنبه


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحتمش بسیار و مهربانیاش همیشگى است‏

بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلا عَدْلَهُ وَ لا أَعْتَمِدُ إِلا قَوْلَهُ وَ لا أُمْسِکُ إِلا بِحَبْلِهِ بِکَ أَسْتَجِیرُ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِیَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِیَّاکَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِیهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِکَ أَسْتَعِینُ فِیمَا یَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِیَّاکَ أَرْغَبُ فِی لِبَاسِ الْعَافِیَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِکَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطِینِ،


به نام خدایى که جز به فضل و بخشش او امید نبستم،و جز از عدالت او نهراسم،و جز به سخن او اعتماد نمیکنم،و جز به ریسمانش چنگ نزنم،تنها به تو پناه میآورم اى خداى بخشایشگر مهربان از ستم و دشمنى،و مصائب روزگار و اندوههاى پیاپى و پیش‏آمدهاى ناگوار دوران و از گذشت عمر پیش از مهیّا شدن‏ و توشه برداشتن و تنها از تو راهنمائى میجویم به سوى آنچه خیر و صلاح من در آن است و فقط از تو یارى میخواهم‏ در آنچه پیروزى و رستگارى با آن همراه است،و در پوشیدن لباس عافیت و کمال آن و فراگیرى سلامتى و دوام آن تنها به تو دل میبندم و به تو پناه میآورم اى پروردگار من از وسوسه‏هاى شیاطین و به یارى سلطنت تو دورى میجویم از ستم پادشاهان،


فَتَقَبَّلْ مَا کَانَ مِنْ صَلاتِی وَ صَوْمِی وَ اجْعَلْ غَدِی وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِی وَ یَوْمِی وَ أَعِزَّنِی فِی عَشِیرَتِی وَ قَوْمِی وَ احْفَظْنِی فِی یَقَظَتِی وَ نَوْمِی فَأَنْتَ اللَّهُ خَیْرٌ حَافِظا وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ فِی یَوْمِی هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْکِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَکَ دُعَائِی تَعَرُّضا لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِیمُ عَلَى طَاعَتِکَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَیْرِ خَلْقِکَ الدَّاعِی إِلَى حَقِّکَ وَ أَعِزَّنِی بِعِزِّکَ الَّذِی لا یُضَامُ وَ احْفَظْنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لا تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَیْکَ أَمْرِی وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.


پس آنچه از نماز و روزه‏ام صورت گرفته پذیرا باش و فردا و روزهاى پس از آن مرا بهتر از این ساعت و امروزم قرار ده و مرا در بین خویشاوندان و بستگانم عزیز گردان،و در بیدارى و خواب نگهدارم باش،چرا که تویى خدا و بهترین نگهدار و تویى مهربان‏ترین مهربانان.خدایا من در امروزم و یکشنبه‏هاى دیگر از شرک و بیدینى،به سوى تو بیزارى میجویم و دعایم را تنها براى تو خالص میکنم‏ تا در معرض اجابت قرار گیرد،و به امید پاداش تو بر طاعتت پایدارى میکنم،پس درود فرست بر بهترین آفریده‏ات محمّد آن‏که دعوت‏کننده مردم به حقانیّت تو بود و مرا عزیز گردان با عزّت ذلّت ناپذیر خود و به دیده بیخواب خودت حفظ کن، و کارم را با گسستن از همه خلق و پیوستن به تو و عمرم را با آمرزش خویش پایان بخش،همانا تویى بسیار آمرزنده و مهربان.

ذکر امروز صدمرتبه


التماس دعا

میلاد دو نور مبارک

صدای بال و پر جبرئیل می آید

شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد

که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز

حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد

چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

کلام نور

فرمایشات حضرت محمد ( ص )

«خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار شمارد.»

«شجاع ترین مردم آن کس است که بر هوس خویش تسلط یابد»

«بهترین کسب ها آن است که مرد با دست خود کار کند.»

«بهترین اقسام ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با تست.»

«لذت حسود از همه کس کمتر است.»

«خدایا مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوی عزیز کن و به عافیت زیبایی ده.»

«ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا ناتوان باشد.»

«پشیمان تر از همه مردم در روز قیامت، مردی است که آخرت خود را به دنیای دیگری فروخته است.»

«تواضع مایه بزرگی است، تواضع کنید تا خدا شما را بزرگ کند.»

«صدقه موجب فزونی مال است، صدقه دهید تا خدا مالتان را زیاد کند.»

«صدقه خشم خداوند را فرو می نشاند و از مرگ بد جلوگیری می کند.»

«خداوند به وسیله نیکی با پدر و مادر عمر انسان را زیاد می کند.»

«نخستین چیزی که به حساب آن می رسند نماز است.»

«از لجاجت بپرهیز که آغازش جهالت است و انجامش ندامت.»

«از یار بد بپرهیز که ترا به او شناسند.»

«استغفار وسیله محو گناهان است.»

«دروغ روزی را کاهش می دهد.»

«با پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان با شما نیکی کنند.»

«پرخوری دل را سخت می کند.»

«سحرخیز باشید، زیرا سحرخیزی مایه برکت است.»

«کمال نیکی آن است که در نهان همان کنی که در آشکار انجام می دهی.»

«توبه از گناه این است که دیگر مرتکب آن نشوی.»

«گشاده رویی کینه را می برد.»

«بهشت با ناملایمات قرین است و جهنم با خواستنی ها همراه است.»

«صدقه گناه را از بین می برد، چنانکه آب آتش را خاموش می کند.»

«حیا مایه زینت است.»

«تقوا مایه بزرگی است.»

«بهترین برادران شما کسانی هستند که عیوبتان را به شما آشکارا بگویند.»

شهید چیت سازیان

نگاهی گذرا به زندگی نامه :


خلاصه ای از زندگینامه به قلم "حمید حسام":

*روز تولد علی (ع) به دنیا آمد؛ یعنی سیزدهم رجب 1343. به خاطر این اسمشو گذاشتند علی. از شاگردی کارخانه یخ شروع کرد. باباش نذر کرده بود سقا بشه.

*سرِ نترسی داشت. ساواکی و این جور چیزا سرش نمی شد. عقلش خیلی بیشتر از سن و سالش بود.

*هجده سالگی شد مربی استاد آموزش های نظامی از همه جورش؛ تاکتیک رزمی، اسلحه شناسی، اطلاعات و عملیات



*اولین بار رفت جبهه مهران. نبوغ و خلاقیت بی مثالِ او را علی شادمانی کشف کرد. تا بیخ سنگر عراقیا می رفت. چهار گردان چشمشان به اشاره او بود.

*نوجَوونیش رسید به انقلاب و جوونیش سهم جنگ شد. مو توی صورتش نروییده بود که یه گروهان رو دادند دستش!

*توی عملیات مسلم بن عقیل، پاهاش تیر خورده بود اما وقتی آمد، یه تنه هفت تا اسیر هم آورد.

*حاج همت براش نقشه ها داشت، اما همدانی زودتر جنبید و کردش فرمانده. یه نوجوان 19 ساله شد فرمانده اطلاعات و عملیات یه لشگر! تاکی؟ تا آخر جنگ.

*از کله قندیِ مهران شروع کرد. بالای کله اسبی حاج عمران ترکش خورد. تو سومار تیر خورد به پاهاش. توی جزیره ی مجنون، روی برانکار فرماندهی می کرد! توی شلمچه اول ترکش به بازوش خورد، بعد تیر به پهلوش و توی ماووت میهمان مین والمری شد



 

 

ادامه مطلب ...

مناجات شهدا

مناجات نامه ی شهید چیت سازیان


خدایا گناهانی را که از این بنده ی رو سیاه سر زده ببخش می دانستم و گناه کردم حرف زدم ولی خودم عمل نکردم دیگران را به راه راست هدایت کردم ولی خودم راه خلاف رفتم بدی دوستم را خواستم و حسادت کردم ؛ تهمت زدم ؛ غیبت کردم ؛ دروغ گفتم ؛ کار برای خودم کردم و خدا را فراموش کردم و در کارهایم خدارا در نظر نگرفتم از اینکه به پدر و مادرم احترام نگذاشته ام و حق الناس را ادا نکردم و حرف حق را گفتم و لی عملی نکردم و غرور داشتم ؛ تکبر داشتم ؛ خودم را از دیگران بالاتر می دانستم و به یاد فقیران نبودم و در موقع غذا خوردن به یاد گرسنگان نبودم و در بستر گرم خوابیدم و فراموش کردم کسانی را که در بیابانها می خوابند و به زیردستانم زور گفتم چنانچه باید از ولایت اطاعت کنم نکردم دوستان شهیدم را فراموش کردم و راه آنها را نرفتم به سراغ جانبازان و مجروهین نرفتم و دلبسته ی دنیا بودم و جنگ را فراموش کردم ؛ از اینکه به ناموس دیگران تجاوز کردند و من بفکر زندگی خودم بودم ؛ مسائل دینی را انجام ندادم ، نماز نخواندم ، روزه نگرفتم ، بلند بلند خندیدم و آخرت را فراموش کردم ؛ از بیت المال محافظت نکردم ، دیژران را مسخره کردم در حالی که خودم از همه مسخره تر بودم ؛ از اینکه چشمهایم گناه کرد و زبانم به سخن خوب باز نشد و پاهایم راه انحراف رفت .

حرف های خداوند با بنده




آدم ای دردانه و مخلوق من

ای وجودت از وجود و روح من

خاک بودی قامتت آراستم

بهترین‌ها را برایت خواستم

روح خود را در وجودت کاشتم

طینت قدسی بر او افراشتم

وصله‌ای از خود به جانت دوختم

علم اسماء خدا آموختم

تا که نفست را نکو آراستم

هر ملائک را به کرنش خواستم

چون ملائک سجده بر آدم نمود

کل مخلوقات حسنش را ستود

تو همان گشتی که من می‌خواستم

بهترین مخلوق را آراستم

آدم ای دردانه عرش بقا

وصل نزدیک است سوی ما بیا

هیچ دانی در جهان نقش تو چیست

خوب بنگر خالق و رب تو کیست

گر منم معبود تـو، با من شوی

محرم سر و علوم من شوی

حال داخل شو تو در رضوان من

تا ابد هستی کنون مهمان من

پاسخ آری در آن روز الست

آخرین راه نجات آدم است