مَنِ انقَطَعَ إلى غَیرِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إلَیهِ؛
آن که به غیر خداوند روى آورد، خداوند به همو واگذارش کند.
در شب معراج، وقتی به آسمان رسیدم، ملکی را دیدم که هزار دست داشت و در هر دستی هزار انگشت. آن ملک به کمک دستها و انگشتانش مشغول حساب کردن و شمارش بود؛ از جبرئیل که مرا همراهی می کرد پرسیدم:
جبرئیل گفت: این ملک، موکل به دانههای باران است. او محاسبه می کند که چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده است. پس من به آن ملک گفتم: آیا می دانی که از آغاز آفرینش دنیا تا کنون، چند قطره باران به زمین نازل شده است؟
گفت: یا رسول الله قسم به آن خدایی که تو را به حق فرستاده، علاوه بر این که می دانم تا کنون چند قطره باران نازل شده، بلکه محل نزول آنها را نیز به تفکیک می دانم و از تعداد قطره های باران نازل شده بر بیابان، معمور، بستان، شورهزار و قبرستان هم اطلاع دقیق دارم. حضرت فرمودند من از این همه دقت در حفظ شمارش باران در تعجب شدم.
آنگاه ملک گفت: یارسول الله، با وجود این همه دقت و دست و انگشتان برای شمارش، هنوز در محاسبه یک چیز، ناتوان ماندهام. پرسیدم: کدام چیز؟ گفت: «قومی از امت شما که وقتی اسم مبارک شما را بشنوند صلوات می فرستند و من قدرت محاسبه ثواب آن صلوات را ندارم.»
گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”
سه چیز است که رضوان خداوند متعال را به بنده مىرساند:1 ـ زیادى
استغفار،2 ـ نرم خو بودن،3 ـ و زیادى صدقه. و سه چیز است که هر کس آن
را مراعات کند، پشیمان نشود:1 ـ ترک نمودن عجله،2 ـ مشورت کردن،3 ـ و
به هنگام تصمیم، توکّل بر خدا نمودن
با دلها به سوى خداوند متعال آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن
اعضا با اعمال است.
سه چیز است که به وسیله آن دوستى حاصل گردد:انصاف، و معاشرت و همیارى در وقت سختى، و سپرى نمودن عمر با قلب پاک.
مرگ آدمى به سبب گناهان، بیشتر است از مرگش به واسطه اَجَل، و زندگى و
ادامه حیاتش به سبب نیکوکارى، بیشتر است از حیاتش به واسطه عمر طبیعى.
چهار چیز است که شخص را به کار وا مىدارد: سلامت، بىنیازى، دانش و توفیق
کسى که سازش و مدارا با مردم را رها کند، ناراحتى به او روى مىآورد.
کسى که فرمان هواى نفس خویش را بَرَد، آرزوى دشمنش را برآوَرَد.
(سوره اعراف، آیه 99) به تأخیر انداختن توبه نوعى خودفریبى است، و وعده
دروغ دادن نوعى سرگردانى است، و عذرتراشى در برابر خدا نابودى است، و
پا فشارى بر گناه آسودگى از مکر خداست. « از مکر خدا آسوده نباشند جز
مردمان زیانکار.»
مؤمن نیاز دارد به توفیقى از جانب خدا، و به پندگویى از سوى خودش، و به پذیرش از کسى که او را نصیحت کند.
بعد از نماز ظهر بود. کل بچه های گردان دور هم جمع بودند . یکی از مسئولین لشگر آمد و گفت:
رفقا دستشویی اردوگاه خراب شده. چند نفر رو آوردیم برای تعمیر، گفتند: باید چاه دستشویی تخلیه بشه! برای همین چند تا نیروی از جان گذشته می خواهیم.
در جریان مطلب بود. زیر دستشویی های اردوگاه حالت مخزن داشت. هر وقت پر می شد با ماشین مخصوص تخلیه می کردند. اما این بار دیوارهای کنار دستشویی ریخته بود.
امکان تخلیه با ماشین نبود. برای مرمت دیوار باید چاه تخلیه می شد. از طرفی هیچ دستشویی دیگری برای استفاده بچه ها نبود.
هر کس چیزی می گفت. یکی می گفت: پیف پیف! چه کارهایی از ما می خوان.
دیگری می گفت: ما آمدیم بجنگیم ، نه اینکه ... خلاصه بساط شوخی و خنده بچه ها راه افتاده بود.
رفتیم برای ناهار. بعد هم مشغول استراحت شدیم. با خودم گفتم: کسی که برای این کار داوطلب بشه کار بزرگی کرده.
نفس خودش رو شکسته . چون خیلی ها حاضرند از جانشان بگذرند اما ....
گفتم: تا بچه ها مشغول استراحت هستند بروم سمت دستشویی ها ببینم چه خبره!
وقتی به آنجا رسیدم خیلی تعجب کردم. عده ای از بچه های گردان ما مشغول کار شده بودند.
از هیچ چیزی هم باکی نداشتند. نجاست بود و کثیفی. اما کار برای خدا این حرفها را ندارد.
با تعجب به آنها نگاه کردم. آنها ده نفر بودند. اول آنها محمد تورجی بود. بعد رحمان هاشمی و...
تا غروب مشغول کار بودند. بعد هم همگی به حمام رفتند. دستشویی های اردوگاه همان روز راه افتاد. بعضی از بجه ها وقتی این ده نفر را دیدند شوخی می کردند. سر به سرشان می گذاشتند . اما آنها ...
آنها به دنبال رضایت خدا بودند . آنچه برای آنها مهم بود انجام وظیفه بود.
نمی دانم چرا ولی من اسامی آنها را نوشتم و نگه داشتم.
سه ما بعد به آن اسامی نگاه کردم. درست بعد از عملیات کربلای ده.
نفر او شهید. نفر دوم شهید نفر سوم ... تا نفر آخر که محمد تورجی بود. به ترتیب یکی پس از دیگری!
گویی این کار آنها و این شکستن نفس مهر تاییدی بود برای شهادتشان.
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین
شهید تورجی زاده پشت بی سیم چه خواند که حسین خرازی از هوش رفت؟؟
خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند .
حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود
عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد.
حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا ) مداح با
اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا بود.
خلاصه تورجی را پیدا کردند
حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت:
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت
صدا را روی تمام بی سیم ها انداخته بودند
زهرای من، زهرای من...
آیت الله بهجت (ره):
از ما، عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!
تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه میپرسند چه کار کنیم؟
من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست:
گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است.
کارنامهام
پر از تقلب و گناه
خط خطی سیاه
هیچ وقت درسخوان نبودهام ولی
در شب تولدت
مثل کاج
توی طاق نصرت محله کار کردهام
شاخههای خشک داربست را
بهار کردهام
*
راستی دو روز قبل
سرزده به خانهی دل امید - همکلاسیام - سر زدی
ولی چرا
به خانهی حقیر قلب من نیامدی؟
رد شدم، قبول
ولی به من بگو
کی به من اجازهی عبور میدهی؟
راستی اگر ببینمت
به من هر چه خواستم میدهی؟
کارنامهی مرا
دست راستم میدهی؟
نا امید نیستم ولی به خاطر خدا
از کنار نمرههای زیر ده عبور کن!
ای عصاره گل محمدی!
فصل امتحان سخت ما ظهور کن !
1).
پیش از آنکه منزل را عوض کنید ، آرزوهای مرده ها را عملی کنید . آنان آرزو
می کنند که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردند و عملی مورد رضایت خداوند
انجام دهند .
2). دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود، ولی دو چیز کم دارد : عشق به خداوند متعال واخلاص .
3).
این عبادات ما ، چیزی نیست که در آخرت روی آن حساب کنند و دست ما را بگیرد
. کاری که برای ثواب است به درد خودم می خورد ، کار اربرای خدا انجام
دهید.
4). انسان هر مقدار که به دستورهای پروردگار خود عمل کند ، به همان اندازه نزدیک به حق می شود و به تشکیلات سلطنت او در می آید.
5).
هر نفسی که می کشی امتحان است . در آن نفس ببین که نفست با رحمان شروع می
شود یا با نیات شیطان شروع و مخلوط می شود . مواظب باش شیطان و نفس کلاهت
را برندارند .
6). در پاسخ کسی که نصیحتی خواسته بود ، گوشش را گرفت و فرمود : خدمت به خلق ،خدمت به مردم .
7).
اغلب مردم در حین مرگ یا پس از آن اقرار می کنند که :‹‹صدق الله و رسوله
و...؛که فایده ندارد ، بلکه باید پیش از موت و هنگام حیات اقرا داشت.
8). غصه روزی را نخورید . من نصیحتی می کنم که شما خدا را فراموش نکنید ؛ زیرا خداوند سهم هر کسی را نوشته است .
9).
من با خدا متعال انسی داشتم ، التماس کردم که سر خلقت را به من بفرماید .
خطاب آمد :احسان ،احسان به خلق . آن مسأ له ای که انسان را بعد از فرائض به
حالت بندگی خداوند تبارک و تعالی می رساند، احسان به خلق است.
10). بدبخت ترین شخص ، کسی است که دچار بلیه ای شود و در آن واقعه و حادثه ،از حق غافل گردد.
11). به سادات احترام بگذارید و آنان را در هر مرتبه و منزلتی که هستند گرامی دارید.
12). بارها دیده شده است که خود شیخ در میان جمع ، دست و پای سادات را می بوسد.
13). این مکتب برای نتیجه نیست ، مکتب محبت است ، مکتب عاشق سازی لست ، واقعا مکتب خدا خواهی است.
14). علوم غریبه به درد نمی خورد . جز وبال چیز دیگری نیست . اسم اعظم هم به درد انسان نمی خورد .
15). نفس اماره را مهار بزنید و با آن مخالفت کنید .
16). شیطان را دیدم ، بر جایی که انسان در نماز می خاراند بوسه می زند .
17).
خدایا ! این دروغگو را درست کن و این قراضه را جا بیندازو به من توفیق
بندگی بده ، تا عبادتهای تو زمین نماند و زحمتهای تو هدر نرود .
18).
تاثیر روزی حلال و حرام آن قدر زیاد است که ممکن است حلال زاده بخورد و
مثل حرام زاده شود ، و یا حرام زاده بخوردو حلال زاده شود.
19). در مکاشفات یقین نداشته باشید و هیچ وقت بر مکاشفه تکیه نکنید ، همیشه باید رفتار و گفتار امامان را الگو قرار دهید .
20). قاشق برای غذا خوردن است و فنجان برای چای نوشیدن ... انسان هم تنها برای آدم شدن خوب است.
تهذیب به معنای پاک کردن خود از خویها و عادات حیوانی است. هرگاه صفات رذیله را از وجود خود بیرون نمودیم آنگاه خود را میشناسیم و هرگاه خود را شناخیتم خدای خود را بهتر میشناسیم. یکی از بهترین راههای شناختن نفس و تهذیب خود، به جای آوردن نمازهای واقعی است که در آن فقط و فقط خداوند مد نظر باشد.
شهیدان را به نوری ناب شوییم
درون چشمۀ مهتاب شوییم
شهیدان همچو آب چشمه پاکند
شگفتا آب را با آب شوییم؟
***
مبادا خویشتن را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم
ز خون هر شهیدی لاله ای رست
مبادا روی لاله پا گذاریم
یا ستار
ا لعیوب
باید توکل کرد
باید خواست
باید اراده کرد
باید جرأت پیدا کرد
جلوی راه کج را باید گرفت
...وقتی که گرفته شد
نتیجه را باید سپرد به دست خدا
از نو شروع باید کرد
اِنَّ اللهُ یُحِبُّ ا لتّوابینَ وَ یُحِبُّ ا لمُتَطَهّرین
قومی خدا را به امید پاداش نیایش میکنند. این عبادت بازرگانان است. گروهی از روی ترس، بندگی میکنند. این نوع بندگی مخصوص بردگان است. مردمی خدا را از باب سپاس نعمتهای او ستایش میکنند. این روش آزادگان است. امام حسین(ع)
گوشه هایی از سخنان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی:
***"یکی به خدا (بی غرض) گفت: همه کارهای تو خوبه ولی یک کار تو مشکل داره !
چرا گردو که کوچک است را به درخت آویزان کردی ولی کدو تنبل و هندوانه و طالبی را به یک بوته وصل کردی. اگر من جای تو بودم. طالبی و هندوانه را به درخت آویزان می کردم.
در همین حال یک گردو از درخت افتاد خورد به صورتش و از صورتش خون آمد.
گفت: خدایا غلط کردم !!! اگر به جای این گردو کدو تنبل بود الآن سرم می شکست. و هر روز چند تا شهید داشتیم."
در همین رابطه ایشان فرمودند:
"در بیمارستان
دکتر وارد اتاق می شود و ده بیست نفر مریض در اتاق خوابیده اند. دکتر
دستور می دهد. برای یکی چلو کباب بیاورند. برای یکی قیمه . دیگری قورمه .
دیگری آبگوشت و دیگر آب دوغ خیار و.... آیا این مریض ها حق دارند اعتراض
کنند که چرا به یکی این دادی و به دیگری آن. اگر مریض به دکتر اعتراض کند
او را می برند امین آباد (تیمارستان). مریض ها از دکتر تشکر می کنند که
مناسب حال آن ها غذا به آن ها داده و همچنین به دکتر پولهای بسیار زیادی
هم می دهند. روزی هم همینطور است یکی لیاقت دارد. یکی ندارد. یکی صلاحیت دارد یکی ندارد. نباید به خدا اعتراض کرد. "
نتیجه بحث اینکه خداوند عادل است و تمام کارهای او از روی حکمت می باشد. یعنی اگر کاری را انجام می دهد تمامی عواقت و فوائد آن را در نظر می گیرد. ما بندگان او که از این حکمت و عدل برخوردار نیستیم نباید از کارهای او شکایت کنیم. بلکه باید راضی به قضای الهی باشیم.
به بزرگ مردی گفته شد: با زبانی دعا کن که با آن گناه نکردی ، تا دعایت مستجاب شود.
بزرگ مرد پرسید چگونه؟
به او گفته شد: به دیگران بگو برایت دعا کنند چون تو با زبان آنها گناه نکرده ای!
التماس دعا ...
روزى در محضر شریف امام هادى علیه السلام شرفیاب شدم ، کودکى وارد شد و شاخه گلى را تقدیم آن حضرت نمود .
امام علیه السلام آن شاخه گل را گرفتند و بوئیدند و بر چشم خود نهاده و بوسیدند ؛ و سپس آن را به من اهداء نموده و اظهار داشتند :
هر که شاخه گلى را ببوید و بر چشم خویش بگذارد و ببوسد و سپس صلوات بر
محمّد و آل مطهرش فرستد، خداوند متعال حسنات بى شمارى را در نامه اعمالش ثبت مى
نماید ؛ و نیز بسیارى از خطاها و لغزش هایش را مورد عفو قرار مى دهد.
کافى : ج 6، ص 525، ح 5، حلیة الا برار: ج 5، ص 37، ح 3.
امام هادی ع
هر کس از خدا بترسد ، مردم از او بترسند ، و هر که خدا را اطاعت کند ، از او اطاعت کنند ، و هر که مطیع آفریدگار باشد ، باکى از خشم آفریدگان ندارد ،و هر که خالق را به خشم آورد ، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار مىشود.
(تحف العقول ، ص ۵۱۰)
امروز که زمین و آسمان می گرید
از بهر غریب سامرا می گرید
جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب الزمان می گرید
شهادت جانسوز امام هادی(ع) تسلیت باد
عصر یک جمعه دلگیر
دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است
چرا آب به گلدان نرسیده است
چرا لحظه باران نرسیده است
به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است
به ایمان نرسیده است
و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده است
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد
که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گم گشته کنعان نرسیده است
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است
دل عشق ترک خورد گل زخم نمک خورد
زمین مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد
زمین مرد خداوند گواه است
دل چشم به راه است
که در حصرت یک پلک نگاه است
ولی حیف نصیبم فقط آه است
تویی آئینه روی من بی چاره سیاه است
و جا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم