زیبا ترین جلوات عشق...
خونی است که بر پیشانی
شهید مینشیند....
این روزها وقتی شهدا به شهرهای ما برمیگردند و روز و حال ما رو می
بینند ،
چی میگن پیش خودشون ،
چی میگن به ما ...احتمالاً میگن
"قرارمون این نبودا..."
اللهم صل
علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اسیر شده بودیم،ما رو بردند اردوگاه العماره ...
داخل اردوگاه تعدادی از شهدای ایرانی رو دیدم .معلوم بود بعد از اسارت به شهادت رسیده بودند.
جمله ای که روی دست یکی از شهدای اونجا نوشته شده بود
با خوندنش مو به بدنم راست شد !!!
روی دست آن شهید با خودکار نوشته شده بود:
مادر ! من از تشنگی شهید شدم !...
آیا از این دنیا خسته اید؟ از دست خودتان هم؟ شما هم چون ما به دنبال دستی می گردید که دستتان را بگیرد از این همه گناه بیرون بکشد؟
چه دستی از دست شهیدان مطمئن تر برای به دست آوردن خدا؟ تنها کمی عشق می خواهد و ایمان و اراده، عشق به انوار مقدسی که هیچ گاه نمی گذارند زندگی هایمان در تاریکی غرق شود، ایمان و اعتماد به آنها که فعال لما یشاء اند و کمی هم اراده که دستتان را به سویشان ببرید و عهد ببندید برای ترک گناه و همراهی و همپایی با آنان.
شادی روح همشون
اللهمــ صل علــی محمــد وآل محمــد وعجـل فــرجهمـــ
روزی که توپ نزدیک پاهایش اصابت میکند
زمستان بود و دم غروب کنارجاده
یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه.
من و علی (شهید علی چیت سازیان) هم از منطقه بر می گشتیم.
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید:"کجا می رین؟
"مرد گفت: کرمانشاه .
علی گفت: " رانندگی بلدی گفت بله بلدم!.
علی رو کرد به من گفت: "سعید بریم عقب. "
مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا.
عقب خیلی سرد بود
گفتم: آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟.
اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت:"
آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن.
تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس."
┘◄ برای شادی روح شهدای اسلام صلوات
۩ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ۩
آب جیره بندی شده بود
آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود ، مگر می شد خورد ؟
به من آب نرسید ، لیوان را به من داد و گفت :
من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم بقیه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم
فرداش بچه ها گفتن که جیره هرکس نصف لیوان آب بود...
شادی روحشون صلوات بفرست
اینجا صدای آهنگهای پاپ لس آنجلسی و غرب زده آن قدر بلند است که فریادهای «حاج مهدی باکری» به گوش نمی رسد...
اینجا همه «حاج ابراهیم همت» را با اتوبان همت می شناسند...
اینجا نام شهید را برای اینکه بچه ها خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید می گذارند...
اینجا در هر کجای این سرزمین خونین اسلامی، حقیقت به مسلخ ..........می رود..
˙·٠• مــا زنــده به آنیــم که آرام نگــیریم
┘◄ موجیــم که آسودگـی مــا، عـدم ماسـت...
◆ فَـاِنٌَ حِـزبــُ الله هـمُ الـغـالـبـون ◆
◇ نـحـن مـقـاومـون ؛ الـی الابـد ◇
شهادت عبارت تمام وکمال اعتماد واعتقادبه خداست.
شهادت تکامل وجودی روح پرخروش و جوشش ،ولی در عین حال مطمئن و آرام شهید است.
شهادت ارث بزرگ اولیـاء خداست.
شهادت نهایت یک حماسه و ایثار است.
شهادت غایت آرزوی رزمندگان راه خداست.
شهادت فریاد رسای اسلام بر ظلم ظالمان است.
شهادت مایة عزت مسلمین است و شهید احیاء کنندة این معناست.
شهادت بهای زحمات ومشقات شهید است.
شهادت قد بلند کردن ،استواری و شکست ناپذیر است .
شهادت قتل در راه خداست.
شهادت مردن نیست بلکه حیاتی دوباره است
شهادت بانک رحیل تشنگان وصل بخداست و شهیدواصل به این معناست.
شهادت بشارت نابودی ظالمان و ستمگران اس
شهادت پیام آور عزت وفتح است
شهادت اتمام حجت با کافران و ملحدان است
شهادت فیض عظما و فضلی از جانب خداست
شهادت وسیلة رسیدن به قرب حق تعالی و وعدة تخلف ناپذیر سبحانه تعالی است .
دست برد یک قاچ خربزه بردارد
اما دستش را کشید ؛ انگار
یاد چیزی افتاده بودم.
گفتم « واسه ی شما قاچ کرده م بفرمایید.
! »
نخورد .
هرچه اصرار کردم ، نخورد .
قسمش دادم که این ها را با پول خودم خریده م و الان فقط
برای شما قاچ کرده ام.
باز قبول نکرد.
گفت « بچه ها توی خط از این چیزا ندارن.»
********************************
شادی روح شهید باکری صلوات
✔هر وقت براے مرخصے مے آمد،همیـטּ که مے رسید دم در خانه و مرا مے دید
مے خندید و مے گفت: سلام بر پدر شهیـ❀ـد!خوبے پدر شهیـ❀ـد!
با خنده دنبالش میکردم که نگو ایـטּ حرف رو پسر!
اما حالا که همه میگـטּ سلام پدر شهیـ❀ـد
دیگه یوسفے نیست که دنبالش کنم. . .₪
ܜܔ✿
خبرش که امد، دلم خالے شد،
ولے،زیاد تعجب نکردم.
انگار منتظر همیـטּ خبر بودم.
ایـטּ اواخر چشمانش برق خاصے داشت.
از هماטּ برق چشمانش، پیش پیش خبرش را مے دانستم.
خبرش که آمد، تعجب نکردم.₪
▬▐ولے کمرم شکس✘ــت▌▬
【شهیـ❀ـد یوسف فدایے نژاد】
✔وقتے که بوسه آخر را زد
دل کند و دلش و تو را به خـ❤ـدا سپرد
سعے کرد در آخریـטּ نگاه، حسرت را در چشمانش نبینے
و همه را در دل ریخت. . . ✜
حال که نیستے با ایـטּ چشماטּ کم سو
به کدام گوشه ے ایـטּ خانه بنگرم
که خاطره اے
از تو درآטּ نباشد!؟✜
.
【شهیـ❀ـد مجتبے بابایےزاده】
شهریور سال 1390 در عملیات مبارزه با ✘گروهک پژاک✘ به شهـ❀ـادت رسیدƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ●•٠·
ﻃﺮﻑ ﺑﺎ ﻳــﮏ ﻣﻮﺗـﻮﺭ ﮔﺎﺯﻱ ﺁﻣﺪ ﺟﻠﻮﻱ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ، ﺳﻼﻡ ﻛــﺮﺩ
ﺟﻮﺍﺑــﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﻲﺍﻋﺘﻨﺎﻳــﻲ ﺩﺍﺩﻡ ، ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭﻭﻏﻨــﻲ ﺑــﻮﺩ ﻭﺳﻴﺎﻩ !
ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻮﺗــﻮﺭ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻠﻮ ﺑﺒﻨــﺪﺩ ﺑﻪ ﻳــﮏ ﺳﺘــﻮﻥ، ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ .
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺑﺒﻨــﺪﻱ ﻋﻤــﻮ !
ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧــﻲ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺭﺍ ﻧــﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻴــﺮﻩ ﺷﺪﻡ ﺑــﻪ ﺳﺮﻛﻮﭼﻪ
ﺳﻪ، ﭼﻬﺎﺭ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﺒــﺮﻱ ﻧﺸﺪ .
ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘــﻢ :
ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﺩﻳــﮕﻪ ﺑﻴﺸﺘــﺮ ﺍﺯ ﺍﻳــﻦ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ،ﺧﻮﺑــﻪ ﺑﺮﻡ ﺑــﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﺑﮕﻢ ﺗﺎ ﻳــﮏ ﻓﻜﺮﻱ ﺑﻜﻨﻴﻢ .
ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻳﺪﻡ ﺑﻠﻨــﺪﮔﻮﻱ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧــﺪ !
ﻣﺠﺮﻱ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﻋﺰﻳــﺰ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧــﺪﻩ ﺑــﺰﺭﮒ
ﺟﻨــﮓ ﺣﺎﺝ " ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﺴﻴــﻦ ﺑﺮﻭﻧــﺴﻲ " ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺑــﻪ ﺧﺎﻃﺮﺧﺮﺍﺑــﻲ ﻣﻮﺗــﻮﺭﺷﺎﻥ ﻛﻤﻲ ﺑﺎ ﺗﺄﺧﻴــﺮ ﺭﺳﻴﺪﻩﺍﻧــﺪ
تصویر زیر حاج محمود امینی را نشان می دهد. این مرد در همین حال که ظرف می شوید فرماندهی گردان حمزه از لشکر ۲۷ محمد رسول الله(صلوات الله علیه) را بر عهده دارد. گردان حمزه استعدادی بین ۹۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر داشت. حاج محمود امینی از محبوب ترین فرماندهان دفاع مقدس بوده و هست. این عزیز ، سه گروهان نیروی بسیجی تحت فرمان خود داشت که همگی حاظر بودند جان خود را برایش فدا کنند اما ظرف های خود را شخصا می شست. و «این همان چیزی است که پشت شیطان را می لرزاند»
حاج محمود امینی، امروز هم بی نام و نشان ادعا، در میان من و مای پرادعا زندگی می کند. در هیات، در مسجد، در نماز جمعه، در صف بی آر تی و… به دور و برت نگاه کن! شاید حاج محمود را ببینی. همان که سرش پایین است، با موهایی سفید و محاسنی مجعد.
منبع
خیلی وقته نمیدونم ازچی بنویسم......از کدوم درد بگم ؟؟
ازسه هزارمیلیارد بنویسم.......یادرد فرزند شهید؟
از بی حجابی زنان...........یا بی غیرتی مردان ؟
ازبی حیایی دختران شهرم........یازنانگی پسران شهرم؟
ازکشتی نوح بنویسم........یا قایق سهراب؟
ازجانباز شیمیایی بنویسم.......یاپارتی های شهرک غرب؟
از شیطان پرستی بگم.........یا کوروش که مد شده ؟
ازبازیگران سینما بگم........یاپول میلیاردی فوتبال؟
از دل سیاه خودم بگم.........یا دل خون امامم؟!
جاده مانده است و من و این سر باقیمانده
رمقی نیست در این پیکر باقیمانده
نخلها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچکس نیست در این سنگر باقیمانده
گر چه دست و دل و چشمم همه آوار شده
باز شرمنده ام از این سر باقیمانده
روز و شب گرم عزاداری شب بوهاییم
من و این باغچه پرپر باقیمانده
پیشکش باد به یکرنگیت ای مرد ترین
آخرین بیت در این دفتر باقیمانده
تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با تو ام ای یل نام آور باقیمانده
اوج خونسردی
بچه های محل مشغول بازی بودند که ابراهیم وارد کوچه شد .
بازیبازی انقدر گرم بود که هیچ کس متوجه حضور ابراهیم نشد.
یکی از بچه ها توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد"
اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد محکم به صورت ابراهیم خورد.
بچه ها بی معطلی پا به فرار گذاشتند. با آن قد و هیکل که ابراهیم داشت
باید هم فرار می کردند!صورت ابراهیم سرخ سرخ شده بود .
لحظه ای روی زمین نشست تادردش ارام بگیرد.
همین طور که نشسته بود پلاستیک گردو را از ساک دستی اش در آورد.
شهدا را به فرزندانمان بشناسانیم تا شاید بتوانند کمی مثل انها باشند
تا بدانند
چه کسانی از تمام خواسته هایشان گذشتند
تابیاموزند
عبادت را عشق را غیرت ومردانگی را
تا رها کنند
تمام هوس هارا
تا...
مسلم
و تسلیم هستم و شهادت می دهم به خداوند "حی لا یموت واحد، رحمان و رحیم و
.... محمد (ص)، بهترین برگزیده از یک صد و بیست و چهار هزار رسولش و علی
(ع) وصی بر حقش و یازده فرزند علی (ع) از فاطمه (س) که همگی برحقند و اما
تنها حجت خدا مهدی(عج) است که به انتظار فرمان ظهورش (نگران از انسانیت)
نشسته است.
قال الحسین (ع) "ان الحیاه عقیده و الجهاد و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین"
درود
خدا به امام عزیزم که ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت برای پاک کردن زنگار
نیتها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهداء باد که به ما
آموختند چگونه بهتر رفتن را .
روحش شاد،یادش گرامی
وقتی توی تیررس
دشمن قرار می گیری ، برا اینکه کشته نشی چی میگی؟ اون رزمنده هم فهمیده بود که این
بنده تازه وارده شروع کرد به توضیح دادن: اولاْ باید وضو داشته باشی،بعد رو به قبله
و طوری که کسی نفهمه باید بگی: اللهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا
جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین
بنده خدا با تمام وجود گوش میداد ،ولی وقتی
به ترجمه ی جمله ی عربی دقت کرد ، گفت:اخوی غریب گیر آوردی؟
روحش شاد،یادش گرامی
فُـــرمـول شَـــهآدَت :
کَـــمـی خـــلوص نیـــت + عمـــل پــیــش چــشـم خـــدا نــه فقــط جــلوی چشـــم خـــلق خـــدا !
همـــین !
اللــهم ارزقـــنا ...
پیش نوشت: پست زیر را شهید آسمانی حجت الله رحیمی 13 اسفند 90 در وبلاگ بیرق ما چادر خاکی توست منتشر میکند و 5 روز بعد ( ۱۸ اسفند ماه ۱۳۹۰) ارباب جواب نامه اش را می دهد و شهادت نامه اش را امضا می کند و این گونه می شود که ارباب شهید حجت را تا ابد زائر خودش می کند.....
به :ریاست محترم بخشِ بی قراری های دل ، سایه ی سر ، حضرت عشق (روحی فـداک)
از: کربلای دلم
با سلام و صلوات خاصة و آرزوی سلامتیِ دردانه فرزند ِ موعودتان
احتراماً
پیرو دعوت قبلی تان به آن بهشت ِ بی مثال و آن منزلگاهِ سرگشتی و به جهت جاماندن یک فقره دل روبه روی ایوان طلای حرم تان ، یک جفت چشم در حوالی حریم تان ، یک هوا مستی کنار ِ رقصِ بیرق تان و یک عمر تپش در کنار روضه هایتان ، درخواست آن دارم که دیگر بار با عنایت خداوندم و خواست قلبِ مبارکتان ، منت بر سرم نهاده ، دعوت به آن وادی جنونمان کنید که نزدیک است جان دادنمان از این غم ِ فراقِ شب های زیارتی تان ... باشد که آرام گیرد سرگشتی ها و بی قراری ها و تپش های عاشقانه مان و همچنین جانی دوباره گیرد این دست ها از لمس 6گوشه تان ...
و با تقدیم همه ی جان و روح و عشق و هستی ام
آدرس گیرنده :
شهر کربلا - خیابان بین الحرمین - ورودی باب القبله - ضریح شش گوشه - حضرت سیدالشهداء(ع)
پی نوشت :
۱. نامه ام را پاراف کن حضرت عشق ؛ آرزوی دیگری نـدارم ...
۲. دُل دُل را ... زین کنید ...
۳. ایمان آورده ام امشب ... ایمان آورده ام که به ذکر مصیبت حاجتی نیست ... ما را نسیمِ نامِ تو دیوانه می کند ... السلام علیک یا مولانا الغریب ...
هرچند به کربلا رفتن خون میخواهد
به سلامتی پسری که پول های مچاله شده شو آورد
و آروم گذاشت جلوی میز فروشنده و گفت:
برای روز پدر کمربند میخوام.
فروشنده گفت:چه جنسی باشه؟
پسر کوچولو گفت:فرقی نمیکنه
فقط موقع زدنش دردش کم باشه
آخه پدرم موجیه.
سلامتی همه ی پدرای جانباز