سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم
قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم
به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم
سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند
سلام و درود خدا بر امام شهدا و شهدا و خانواده معظم شهدا......
ما مدیونیم تا قیامت....
پیامبر (ص) پرسید : چه کسی را بیشتر از همه دوست داری ؟
شیطان گفت : کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم میریزد!
حضرت فرمود : شکار تو چیست ؟
شیطان گفت : مردان چشم چران
پیامبر (ص) در ادامه از شیطان پرسید : دام تو چیست ؟
ابلیس گفت : موی بیرون ریخته زنان ! و ادامه داد
هر تار موی زن بیحجاب و بدحجاب دامی است برای یک مرد و
به تعداد تارهای موی زنان من دام دارم!
حضرت فرمود :مردم را از چه کاری باز میداری ؟
شیطان گفت : از کارهای خیر ! اما افرادی که با عالمان و صالحان
در ارتباط بوده و از عبادت هم کم نمیگذارند زورم به آنها نمیرسد!!!
کجایند برادران من که راه حق را سپردند ، و با حق ، رخت به خانه آخرت
بردند؟ ......دریغا از برادرانم که .. بدعت را میراندند ؛ به جهاد خوانده
شدند و پذیرفتند ؛ به پیشواى خود اعتماد کردند و در پى او رفتند .
نهج البلاغة : خطبة 182
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
هنگامى که زنْ ... شیر بدهد، در هر بار مَک زدن کودک، پاداش آزاد کردن یکى از فرزندان اسماعیل علیه السلام براى اوست و آن گاه که شیر دادن تمام شود، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گوید: «عمل را از نو آغاز کن که بى تردید، آمرزیده شدى».
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد.
روزی پیامبر و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند. پیامبر(ص) هر خرمایی را که
می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن
خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود. پیامبر در این موقع، رو به
حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: «ای علی! بسیار می خوری». حضرت علی(ع) در جواب پیامبر
فرمودند: «آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است»
یا سَتَّارَ الْعُیُوبِ
یا غَفَّارَ الذُّنُوبِ
یا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ
یا سامِعَ کُلِّ نَجْوى
یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ
خودمونیم ولی عجب نعمتی است
این خدا!!
معنای تائب یعنی کسی که توبه می کند
ولی معنای تواب یعنی کسی که زیاد توبه می کند
خداوند در قرآن می فرماید
"إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ"
یعنی افرادی که زیاد گناه و توبه می کنند را دوست دارد.
مسلم و تسلیم هستم و شهادت می دهم به خداوند "حی لا یموت واحد، رحمان و
رحیم و .... محمد (ص)، بهترین برگزیده از یک صد و بیست و چهار هزار
رسولش و علی (ع) وصی بر حقش و یازده فرزند علی (ع) از فاطمه (س) که
همگی برحقند و اما تنها حجت خدا مهدی(عج) است که به انتظار فرمان ظهورش
(نگران از انسانیت) نشسته است.
قال الحسین (ع) "ان الحیاه عقیده و الجهاد و لیمحص الله الذین آمنوا و
یمحق الکافرین"
درود خدا به امام عزیزم که ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت برای پاک
کردن زنگار نیتها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهداء
باد که به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را .
چشمان ابا هریره، در پی پیامبر بود . در کمین فرصتی نشسته بود تا کفش های پیامبر را بردارد . پیامبر، کفش هایش را درآورد و وارد منزل شد . ابا هریره، آرام و خون سرد، یواشکی کفش های پیامبر را برداشت و به طرف بازار به راه افتاد، بدون این که کسی متوجّه شود . اباهریره، در راه، خرما فروش را دید و گفت : «این کفش ها را در ازای خرما می خری؟». خرما فروش، مقداری خرما از سبد برداشت و به ابا هریره داد و کفش های پیامبر را از او خرید . ابا هریره نیز خرماها را گرفت و به طرف خانه رسول خدا به راه افتاد . ابا هریره آرام و خون سرد، خرما به دست، خدمت رسول خدا رسید و گوشه ای نشست. ابا هریره تا نشست، مشغول خوردن شد.
پیامبر که در جمع یاران نشسته بود، تا چشمشان به ابا هریره افتاد فرمودند : « ابا هریره! چه می خوری؟». ابا هریره با لبخند جواب داد : « ای رسول خدا ! دارم کفش های شما را می خورم »
نُعَیمان، یکی از یاران با وفای پیامبر بود . او مردی شوخ طبع و بسیار خنده رو بود . روزی نعیمان از بازار می گذشت که چشمش به بادیه نشینی افتاد که عسل می فروخت . نعیمان، آن مرد را با عسلش به خانه پیامبر برد و عسل را از آن مرد گرفت و به یکی از خادمان پیامبر داد تا آن را به پیامبر برسانند و به مرد نیز گفت که منتظر باشد تا پولش را بگیرد.
پیامبر(ص) چنان اندیشید که نعیمان، عسل را به عنوان هدیه آورده است. بعد از مدتی که گذشت، بادیه نشین، درِ خانة پیامبر را زد و گفت : « اگر پول آن را ندارید، عسل مرا بدهید ». همین که پیامبر، متوجّه شدند که ظرف عسل هدیه نبوده است، فوراً پول آن را به مرد دادند . بعد که نعیمان، خدمت پیامبر رسید، پیامبر به او فرمودند : « چه چیز باعث انجام دادن این کار شد؟».
نعیمان در جواب گفت : « می دانستم که عسل دوست دارید، به همین خاطر، آن مرد را با
عسلش به خانه شما راهنمایی کردم». سپس حضرت به او خندیدند و چیزی به او نگفتند و
بعدها گهگاه نُعَیمان را که می دیدند، به شوخی می گفتند : « آن بادیه نشینْ کجاست
تا پول هدیه اش را از ما بگیرد ؟»، یا می فرمودند : « نعیمان ! کاش بادیه نشینی
می آمد و ما را با سخنش شاد می کرد!»
از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد.
خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی.
از او خواستم به من صبر عطا کند.
فرمود: صبر، حاصل سختی و رنج است. عطا کردنی نیست، آموختنی است
گفتم: مرا خوشبخت کن.
فرمود: «نعمت» از من، خوشبخت شدن از تو.
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.
یی جدا و به من نزدیکترت میکند
از او خواستم روحم را رشد دهد.
فرمود: نه، تو خودت باید رشد کنی.
من فقط شاخ و برگ اضافیات را هرس میکنم تا بارور شوی.
خداوندا به ما رحم کن و با غفران و آمرزشت ما را ببخش که تو والا و بزرگ
مرتبهای. امروز روزی است که خداوند آن را برای شما مسلمانان عید قرار داده و
شما را شایسته و سزاوار این عید ساخته است. پس همواره به یاد خدا باشید تا
خدا نیز به یاد شما باشد. او را بخوانید تا اجابت کند، در این روز سعید، زکوة فطره
خویش را بپردازید که به راستی این سنت پیامبر شماست و از سوی پروردگار بر
شما واجب شده است.
امیر المؤمنین(ع) در یکى از اعیاد فطر خطبه اى خوانده اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم داده اند:
اى مردم! این روز شما روزى است که نیکوکاران در آن پاداش مى گیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مایوس و ناامید مى گردند و این شباهتى زیاد به روز قیامت دارد. پس با خروج از منازل و رهسپارى به سوى جایگاه نماز عید، خروجتان را از قبر و رفتنتان را به سوى پروردگار به یاد آورید، و با ایستادن در جایگاه نماز، ایستادن در برابر پروردگارتان را یاد کنید، و با بازگشتبه سوى منازل خود، بازگشتتان به سوى منازلتان در بهشتبرین را متذکر شوید. اى بندگان خدا. کمترین چیزى که به زنان و مردان روزهدار داده مىشود، این است که فرشتهاى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مىدهد و مىگوید: هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشتهاتان آمرزیده شد! پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید؟
میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 7، ص 131-132
عید فطر؛ عید پایان یافتن رمضان نیست. عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد میشود. رمضان کوره ای است که هستی انسان را میسوزاند و آدمی نو با جانی تازه از آن سر بر میآورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرها و افطارهایش. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر در عید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم؛ اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم؛ عید فطر، عید ما نیست.
گفتم از زشتی گفتارِ بدم ، گفت : “بیا”
از سیه کاری رفتار بدم ، گفت : “بیا”
گفتم از غفلت دل ، از هوسم ، از نفسم
صاحب آن همه کردارِ بدم ، گفت : “بیا”
گفتم از سرکشیم ، سینه سپر ، داد زدم
نیستم خسته دل از کار بدم ، گفت : “بیا”
گفتم از دوست گریزانم و در خود غرقم
دائما در پی پندار بدم ، گفت : “بیا”
گفتم از گوهر ذکر تو ندارم بهره
غوطه ور مانده در افکار بدم ، گفت : “بیا”
گفتم ای چشمه ی خوبی ، سحری چشم گشا
نگر اعمال شرر بار بدم ، گفت : “بیا”
گفتم ای صاحب این سفره که خوبان جمعند
گفته بودی که خریدار بِدم ، گفت : “بیا”
گفتم آینه شیطان شده بودم عمری
خسته از دست همین یار بدم ، گفت : “بیا”
گفتم خدا ز دست دل من رنجیده
من همان عبد گنهکار بدم ، گفت : “بیا”
روزی پیامبر، به همراه بلال، از کوچه ای می گذشتند . بچه ها مشغول بازی بودند . بچه ها تا پیامبر را دیدند، دور او حلقه زدند و دامنش را گرفتند و گفتند : همان طور که حسن و حسین را بر شانة تان سوار می کنید، ما را هم بر شانه خود سوار کنید .
بچه ها هر یک گوشه ای از دامن پیامبر را گرفته بودند و با شور و اشتیاق، همین جمله را تکرار می کردند . پیامبر با دیدن این همه شور و شوق، به بلال فرمودند : « ای بلال ! به منزل برو و هر چه پیدا کردی، بیاور تا خود را از این بچه ها بخرم».
بلال، با عجله رفت و با هشت گردو برگشت . پیامبر، هشت گردو را بین بچه ها تقسیم
کردند و بدین ترتیب، خود را از دست بچه ها رها کردند و به همراه بلال، به راهشان
ادامه دادند . در راه، پیامبر، رو به بلال کردند و به مزاح گفتند: «خدا برادرم،
یوسف صدّیق را رحمت کند . او را به مقداری پول بی ارزش فروختند و مرا نیز به هشت
گردو معامله کردند»
مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل ودر دست
دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه
می رفت.
مرد جلو رفت و از فرشته پرسید:
«این مشعل و سطل آب را کجا می بری؟»
فرشته جواب داد:
«می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب،
آتش های جهنم را خاموش کنم.آن وقت
ببینم چه کسی واقعا خدا را دوست دارد!!!»
رسول خدا صلى الله علیه و آله:
أربَعُ خِصالٍ مِنَ الشَّقاوَةِ: جُمودُ العَینِ، وقَساوَةُ القَلبِ وبُعدُ الأَمَلِ، وحُبُّ البَقاءِ؛
چهار خصلت، نشان شقاوت است: خشکیدگى چشم، سختىِ دل، دور و درازى آرزو، و علاقه به ماندن [در دنیا].
نام: محمد نشان: مجازی فرزند: عزت اله تاریخ تولد: 1344 محل تولد: شانجان تاریخ شهادت: 1367/05/05 محل شهادت: اسلام آباد غرب مزار: بهشت زهرا، قطعه 40، ردیف 48، شماره 4
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب..
آن که آسمان ها و زمین را آفرید و ما را نیز،تا از این نعمات خدادادی استفاده کنیم اما من…آن که انسان ها را با قلب های مختلف الحال آفرید و حالت اخلاص را در فطرت همه قرار داد اما من….
آن که عبادت را آفرید تا انسان ها با عبادت به او نزدیک تر شوند اما من….
آن که اخلاص را آفرید و در وجود هر فردی قرار داد تا از آن اخلاص استفاده کند و به وسیله آن اخلاص مقرب درگاه او شود اما من…..
آن که عشق را آفرید تا به کمک این عشق بتوانیم عاشقش شویم اما من…
آری بنام او آغاز میکنم که اول اوست و خالق و رزاق و…..و ما در برابر او مخلوق و مرزوق هستیم.
آری
جبهه آن جاست که به مرگ می خندند و به آن ارج می نهند و مقام والای زخمی
شدن و شهادت در راه خدا را اندک نمی پندارند و کیست که نداند این مقام ها
را به هر کسی نمی دهند و برای رسیدن به این درجات والا و ارزشمند ، باید
انسان خود را بسازد و ساخته شدن تنها با تنهایی به دست می آید..
آیا میدانید زنبور از بوی عرق بدش میآید و به کسی که بدنش بو دهد یا عطرزده باشد حمله میکند؟
آیا میدانید شیرینی تنها مزهای است که جنین در رحم مادر هم میفهمد؟
آیا میدانید زنبور عسل 5 چشم دارد که 2 تا اصلی در بغل سر و 3 تا بر روی سر قرار دارد؟
آیا میدانید 20 درصد آب شیرین جهان میان آمریکا و کانادا قرار دارد؟
آیا میدانید بهترین شکارچی در خشکی خرس قطبی است؟
آیا میدانید خرس قطبی هنگامی که روی دو پا میایستد حدود 3 متر است؟
آیا میدانید در بین انواع خرس، خرس پاندا بزرگترین جمجمه را دارد؟
آیا میدانید خرس با تمام سنگینی خود میتواند با سرعت 50 کیلومتر در ساعت بدود؟
آیا میدانید حس بویایی خرس تقریباً 100 برابر قویتر از انسان است؟
آیا میدانید کوههای آلپ در سال حدود یک سانتیمتر بلند میشوند؟
آیا میدانید بیماری قند اولین عامل کوری در مردم جهان است؟
آیا میدانید گرده گل هرگز فاسد نمیشود؟
آیا میدانید دانشمندان دریافتهاند که مورچه همچون انسان صبحها خمیازه میکشد؟
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل
آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی،
طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه بی حیا مگه خودت خانواده نداری این چه حرفی بود که زدی هاااااااااا؟؟…
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه
بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما
اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …
نرگس هم از فراغ تو دلگیر شد بیا
ذکری که سلسله اهل توحید جهت
سیر خود از آن کمک میگرفتند
استاد احدی
من محضر هر کدوم از بزرگان رو
درک کردم فرمودند از این ذکر غافل نشوید
بعداز نمازصبح و مغرب :
هفت بار لا حول ولا قوه الا
بالله العلی العظیم
سی بار تسبیحات اربعه
حضرت استاد حسن زاده میفرمودند بارها ضمن قرائت
این ذکر با استادم علامه طباطبایی محشورشده ام
بسته به قدرت و استعداد فرد اثرات متفاوت است
برای ما که غرق خطا هستیم حجابها را بر میدارد
و محافظت میکند از لغزشهای بد
در خاتمه استاد بذکر خاطره ای از دیدار مقام
رهبری با حضرت بهجت ره میپردازندکه در آن ایشان ذکر مزبور را به رهبری داده توصیه
به التزام فرموده اند واز آن تاریخ در دیدارها فاصله نماز مغرب و عشا رهبری بیست
دقیقه شده که هم به نافله هم بذکرفوق برسند