شهدعشق
شهدعشق

شهدعشق

کوچه های قلبم پر از عطر حضور توست...



خدایا کوچه های قلبم 

پر از عطر حضور توست


همیشه کنارم باش -

همیشه پناهم باش

هرگز دستم را رها مکن ...

                               هرگز...


دلم را به تو می سپارم


خدایا!
 دلم را به تو می سپارم
دلی که همچون یک دفتر
پر است از غم.. دلتنگی
...

گناه و آرزو …

خدای من!
با دستان مهربانت قلمی به دست گیر
و به لطف خود
پاک کن گناهانم را
خط بزن غم هایم را
تایید کن آرزوهایم را
و دلی رسم کن
در دفتر دلم به بزرگی دریا...


بهرتین دوست...



- بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.

- خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.

- خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!

- این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

- وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.

- یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

- کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.

- آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.

- کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.

- خدا بی گناه است در پروندۀ نگاه تان تجدید نظر کنید.


فقط خدا....



خدایا کمکم کن محتاج غیر تو نباشم

خدایا بهم توان بده همه قدم هام برای تو باشه

خدایا ازت میخوام تنهام نزاری حتی اگه تنهات گذاشتم

خدایا کمک کن دستتو رها نکنم

خدایا مرا دریاب

که بی تو هیچ هیچم

اجازه خدا..



اجازه خدا؟

میشه ورقمو  بدم؟

میدونم وقت امتحان تموم نشده!

ولی خسته شدم...


خدایا...



خدایا تو مرا دوست بدار تا ردای عاشقی بر تن کنم و کاسه بی کسی بر دکان هر که خیال کنم تو در او تجلی یافتی نبرم...

خدایا تو مرا دوست بدار و کوزه شکسته ام را بپذیر؛آنقدر می در کوزه دارم که ترک برداشت....

خدایا مرا دوست بدار و گاهی اشک هایم را چون خدایان زمینی پاک کن.طلوع را سایبانی کن و غروب را تکیه گاهم...

آنقدر مرا دوست بدار تا غرق شوم و رخت این دیار؛باقی گذارم برای آنان که خیال میکردم دوستم دارند.



بار الها...


بـــار الها

تـــو نادیده می ‌گیری


مــــن هم نادیده می گیرم


                      تـــو خطاهایـم را

                                  مـــن عطاهایـت را...


مهربانی خدا


برایم نوشته بود :

گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند

شاید چون آرزوهایم بلندند ...

ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :

امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

آری ، وچه زیبا نوشته بود ...

همواره با خود تکرار میکنم،

امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...


جملات زیبا گیله مرد

کاش



کاش عروسـکی بودم

در خیال کودکــــــــــــی نوپا

کاش چراغــــی بودم

روشـــــــنی بخش کور نابینا

کاش ســخاوتی بودم

بی دریغ به وسعت صحـــرا

کاش عبـــارتی بودم

جمله ای از تبـــار حرکتـــــها

کاش دفتری بودم

پر ز نکتــــــــــــه های پر معــــنا

کاش کبوتری بودم

در خیال ســــــــــــپهر بی پروا

کاش نهایتی بودم

ابتدایم خـــــــــــــدای بی همتا

کاش شمعی بودم

روشنی بخش به محـــــــــفلها ...

خداااااااااا



اگر کسی را نداشتی تا به او بیاندیشی، به آسمان بیاندیش،زیرا در آسمان کسی هست که مدام به تو می اندیشد.

نگاهت را به بیکران بدوز... به آبی آسمان که می بینی و می دانی که نیست؛  و خدا  که نمی بینی و می دانی که هست...

تراژدی فقط تنها بودن نیست، اگر نتوانی تنها باشی نیز خود یک تراژدیست؛ و چیزهایی هم هست بدتر از تنهایی ، امّا سال ها طول می کشد تا به این حرف برسی  و  معمولا وقتی می رسی که خیلی دیر شده است...

و هیچ چیز بدتر از خیلی دیر نیست...!  انتظار سخت است . فراموش کردن هم سخت است.

 امّا این که ندانی باید انتظار بکشی و یا فراموش کنی؟ از همه سخت تر است..! و درد زمانی خیلی درد است و دردناک می شود که نمی شود به کسی حالی اش کرد.

می توانی گریه کنی. نترس گریه نشانه ی ضعف تو  نیست، چه بسا  که نشانه ی زنده بودنست است..!

تو یادت نمی آید، روز ی که به دنیا آمدی  با همین گریه ات  نشان دادی که زنده ای...

اگر نگاهت رو به آسمان رفت، تنهایی ات زیاد بود،دردت نا گفتنی  و فراموش کردنش سخت شد.دلت شکست ، دستت که رو به آسمان رفت، لبت بسته و زبانت خاموش شد ، چشمه ی اشکت فرو ریخت و دلت فریاد کشید....

همان لحظه که با خدا حرف می زدی، مرا  هم پیشش یاد کن


صحبت با خدا

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com
فرشته گفت:بگو من میشنوم،
کودک متعجب گفت:مگه توخدایی؟من باخداکار دارم..
فرشته:هرچی می خوای به من بگومن به خدا می گم؟
صدای بغض آلودش آهسته گفت:یعنی خداهم منو دیگه دوست نداره؟
فرشته ساکت بود،بعداز مکثی نه چندان طولانی گفت:نه،خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تورو دوست نداشته باشه؟!
بلور اشکی که درچشمانش حلقه زده بود بافشار بغض شکست وبرروی گونه اش غلطیدوبا همان بغض گفت:اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه می کنما!!
بعداز چندلحظه هیاهوی سکوت:بگو زیبا،بگو هرآنچه که بردلت سنگینی می کند بگو..
دیگربغض امانش رابریده بود بلندبلند گریه کردو گفت:خداجون خدای مهربون،خدای قشنگم می خواستم بگم تورو خدانذار بزرگ شم،تورو خدا !!!
خدا:آخه چرا؟ این مخالف تقدیره،چرا دوست نداری بزرگ شی؟
آخه خدا من خیلی تورو دوست دارم،قد مامانم،ده تادوستت دارم،اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟ نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم؟نکنه یادم بره که هرشب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن؟مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم که باخدا دوستم،مگه ماباهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمی کنه؟خدا جونم ! چرا بزرگا حرفاشون سخته سخته؟ مگه اینطوری نمیشه باهات حرف زد؟
خدا پس ازتمام شدن گریه های کودک آرام گفت:آدم، محبوب ترین مخلوق من...چه زود خاطراتش را به ازای بزرگ شدن فراموش می کند؟..
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب ،منو از خودم طلب می کردن،تا تموم دنیا روی دستشون جای می گرفت...
کاش همه مثل تو منو به خاطر خودم ونه به خاطر خودخواهیشان می خواستند،دنیا برای تو کوچک است..
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی..
                       کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخند برلب داشت،در آغوش خدا به خواب فرو 
                      رفت

                                                     تادیگر هیچگاه بزرگ نشود.................!!


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

مناجات با خدا

مناجات-با-خدا (www.shabhayetanhayi.ir)


ﺍﻟـــــــﻮ ﺧــــــــﺪﺍ ﺟــــــــــﻮن سلام صدامو میشنوی؟؟!

 

ﻣﮕﻪ ﺩﻧﯿﺎﺭﻭ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯽ؟

 

نگا ﮐﻦ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﻘﻠﺐ ﻣﯿﮑﻨﻦ!

 

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﻝ ﻣﯿﺸﮑﻮﻧﻦ!

 
ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ هم ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ!

 

ﯾﻪ ﻋﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻦ!

 

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﻮﺍﺏ بقیه رو میگیرن ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻦ!

 

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎ ﺣﺮﻓﺎﺷﻮﻥ ﺍﺷک آدمو ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﻥ!

 

ﺧﺪﺍیــــا ﭼﺮﺍ ﻫﯿﭽﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟؟

وجود خدا



داستانی در مورد وجود خدا

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خــــــــــدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من بــــاور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”

آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”

مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”