گفتگوی خدا با آدم



پس از آفرینش آدم، خدا گفت به او: نازنینم آدم….

با تو رازی دارم!..
اندکی پیشترآی ..
آدم آرام و نجیب ، آمد پیش !!.
… زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم آدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش … که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ….
من به اندازه ی گلهای بهشت …..نه …
به اندازه عرش ..نه ….نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
آدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !…
راهی ظلمت پر شور زمین ..
زیر لبهای خدا باز شنید ،…
نازنینم آدم !… نه به اندازه ی تنهایی من …
نه به اندازه ی عرش… نه به اندازه ی گلهای بهشت !…
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!! نازنینم آدم….نبری از یادم….

خدایا


بار خدایا؛
وسوسه های نفس نگذاشت، جانم در نهر رجب تطهیر شود؛
از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم؛
ترحم فرما و در دریای رحمت رمضانت مستقرم نما


دلم گرفته خدا


خدایا خیلی دلم گرفته…
خدایا نمی خواهم غرق دنیا شوم……
خدایا نمی خواهم گناه کنم…………
خدایا من فقط از این دنیای بزرگت نیمه گمشده ام را میخواهم.
خدایا میدانی که چهار گوشه قلبم شکسته است…..

خودت گفتی به دل شکسته ها نزدیکتری

پس خدای خوبم به حرمت دل شکسته ام گناهانم را ببخش…..

خدایا بازهم چشمهایم بارانی شدند……


http://media2.afsaran.ir/siMVytC_425.jpg

حلول ماه مبارک رمضان مبارک



حلول ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهای عاشقانه و نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه را به شما تبریک عرض میکنم . خدا سعادت درک این ماه رو به ما بده تا انشالله بتونیم از برکات این ماه ذخیره خیری برای آخرت خود کسب کنیم - شما هم منو از دعای خیر فراموش نکنید


سخنان شهید بهشتی


Short speech of the martyr doctor beheshti سخنانی کوتاه از شهید دکتر بهشتی

اسلام زیباست و هنر برای بیان زیبایی.

چرا دشمنان خدا از این حربه استفاده می کنند

ولی دوستان خدا برای ارائه مفاهیم اسلامی از زبان هنر استفاده نمی کنند؟

شکلک گلشکلک گلشکلک گل

ما در زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها قد خم نمی کنیم.

ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند.

تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم، و یا زخم بخوریم و به خاک بیفتیم

و الا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم کند.
شکلک گلشکلک گلشکلک گل


در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که

هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید.

شکلک گلشکلک گلشکلک گل

خودت را به دست حوادث و جریانها نسپار

چون خدا تو را آفریده است تا به وجود آورنده جریانها باشی

نه تسلیم شونده در برابر جریانها.



جالب و خواندنی



پرسیدم...

چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ 

با کمی مکث جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمان را نگهدار و  ترس را به گوشه ای انداز  .

شک هایت را باور نکن ،

وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ،

آخر .... ،

و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،

قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .

کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..

بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت، پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..

داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ... :

هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،

آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،

شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا  گرسنه نماند .

مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،

مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..

به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،

که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد :

زلال باش ... ،‌      زلال باش .... ،

فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،

زلال که باشی ، آسمان در توست


یاصاحب الزمان عج


 2bkbcg20aj1ifwgjtxx6.gif

گفتم فراغ تاکی؟

گفتم که روی خوبت،از من چرا نهان است؟ / گفتا تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است

گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت ؟ / گفتا نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است

گفتم مرا غم تو ، خوشتر ز شادمانی / گفتا که در ره ما ، غم نیز شادمان است

گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم / گفتا آن که سوخت او را، کی ناله یا فغان است

گفتم فراغ تا کی؟گفتا که تا تو هستی / گفتم نفس همین است ، گفتاسخن همان است

گفتم که حاجتی هست ، گفتا بخواه از ما / گفتم غمم بیفزا، گفتا که رایگان است

گفتم ازم بپذیر،این نیم جان که دارم / گفتا نگاه دارش،غمخانه ی تو جان است


16.jpg

عاجزترین مردم


پیامبر خدا فرمودند: دوست دارید شما را به بخیل‏ ترین ، کسل ‏ترین ، عاجزترین ، دزدترین و جفاکارترین مردم راهنمایى کنم؟ بخیل‏ترین مردم کسى است که هنگام ملاقات با مسلمانى به او سلام نمى‏کند، کسل‏ترین مردم کسى است که در عین صحت و سلامتى و فراغت ‏خاطر، خداى خود را حمد و ستایش نمى‏ کند، دزدترین مردم کسى است که از نمازش مى‏ دزدد ، جفاکارترین مردم کسى است که نام مرا بشنود و صلوات بر من نفرستد و عاجزترین مردم کسى است که قدرت و توانایى دعا کردن را ندارد.


زخمـــــــــ


خــــدایــا دیـدی؟؟!!!
کلی بـــــــاران فرستادی تـــا این لکه هـــا را از دلـــم بشویـــی…
  من کـــه گفته بـــودم لکه نیست ،
زخـــــــــــــمــــــــ است


در راه امام حسین ع


شهید معینی، ابوالقاسم:

ناگهان دیدم جوانی به طرف ما آمد و گفت:‌ "لا اله ال الله، محمد رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سّلم)" اول جا خوردیم و روی زمین دراز کشیدیم جلوتر که آمد دیدم از بسیجی‌های مخلص است. گفتم: ‌برادر چه شده است؟ به کجا می‌ روی؟
گفت:‌ ترکش خورده‌ام، کمک می‌خواهم.
درآن تاریکی شب دستش را دراز کرد و گفت: ‌مثل اینکه این دست من در اثر ترکش قطع شده است و به یک پوست بند است. آنرا بگیر و بکش، اگر کنده شود، خودم می‌توانم به عقب بروم.
به شهید ابوالقاسم معینی گفتم: تو این کار را بکن.
گفت:‌ من طاقتش را ندارم، اگر می‌توانی کمکش کن.
دشتش را کشیدم و جدا کردم حتی یک تکان هم نخورد. بعد دست قطع شده را از من گرفت و همان طور که از محل قطع شدن خون بیرون می‌جست، آن را روی خاک گذاشت. با یک دست دیگر سر به سجده نهاد سپس نماز شکر گزارد و گفت:‌ خدایا قبول کن، من این دست را در راه امام حسین (علیه السّلام) دادم.

حکمت خدا


عارفی را گفتند : دنیا را چگونه می بینی ؟
گفت : آنچنان که بدون رضایت من برگی از درخت نمی افتد !!!
گفتند : مگر خدایی تو ؟
گفت : نه ، راضی ام به رضای خدا

عبادت خالصانه


شهید مصطفی ردانی پور:

 سرش‌ را از سجده‌ بلند کرد، چشم‌های‌ سرخ‌، خیس‌ اشک‌. رنگش‌ پریده‌بود.نگران‌ شدم‌.گفتم‌ «چی‌ شده‌ مصطفی‌؟ خبری‌ شده‌؟ کسی‌ طوریش‌شده‌؟» دو زانو نشست‌. سرش‌ را انداخت‌ پایین‌. زُل‌ زد به‌ مهرش‌. دانه‌های‌تسبیح‌ را یکی‌ یکی‌ از لای‌ انگشت‌هایش‌ رد می‌کرد. گفت‌ یازده‌ تادوازده‌ِ هر روز را فقط‌ برای‌ خدا گذاشته‌ام‌. برمی‌گردم‌ کارامو نگاه‌می‌کنم‌. از خودم‌ می‌پرسم‌ کارهایی‌ که‌ کردم‌ برای‌ خدا بود یا برای‌ دل‌خودم‌.

حرف دلم: باید بدونیم برای چی عبادت میکنیم!یکبار فکر کردم نکنه هرشب میرم

مسجد از سر عادت باشه نه شوق عبادت خدا


آخرین روز های ماه شعبان



روایت معروف  از امام هشتم(علیه‏السلام) است که دارد اباصلت در آخرین جمعه ماه شعبان، می­رود خدمت حضرت امام رضا(علیه السلام). حضرت ابتدا به او می­فرماید: اى اباصلت ماه شعبان بیشترش گذشت و این جمعه آخر آن است، پس آنچه از اعمال خیر که در این ماه در انجام آن کوتاهى کرده‏اى در این چند روزى که باقى مانده تدارک کن، و بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است و ترک آنچه براى تو فائده‏اى ندارد، و دعا و استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن، و از گناهان و نافرمانی­هایت به‏سوى خدا بازگرد و توبه نما، تا این ماه خدا به تو رو کرده باشد در حالى که تو با خدایت- عزّوجلّ- اخلاص ورزیده باشى، و امانتى بر گردن خود باقى مگذار مگر آنکه آن را ادا کنى، و نیز در دلت کینه هیچ مؤمنى نباشد مگر اینکه آن را از دل بیرون کنى، و هیچ گناهى را که مرتکب بوده‏اى وامگذار مگر آنکه آن را رها کرده و از آن دورى گزینى، و از خداوند پروا داشته باش، و در امور نهان و آشکارت بر او توکّل و اعتماد کن، و هر کس بر خدا توکّل کند همانا خداوند او را کافى است، زیرا خداوند کار خود را به انجام می­رساند، و براى هر چیز اندازه‏اى قرار داده است، و در باقی‏مانده این ماه زیاد این ذکر را بگو: «اللّهم إن لم تکن قد غفرت لنا فی ما مضى من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه». (یعنى: پروردگارا! اگر تاکنون در این ماه ما را نبخشیده‏اى، پس از تو می­خواهیم که در باقیمانده این ماه ما را ببخشى و بیامرزى). زیرا خداوند تبارک و تعالى در این ماه مردم بسیارى را به جهت احترام ماه مبارک رمضان از آتش آزاد مى‏ کند. 

ادامه مطلب ...

عفت زن

پشت ماشینش زده بودفروشی...
هرکسی که میدید می گفت چند!!؟
فرقیم نمیکردپول داشته باشه یا نه
اصلا برای خنده هم که شده می پرسید
همه به خودشون اجازه میدادن بپرسند
چند؟!!چون صاحب ماشین خودش این اجازه رو به همه داده بود
با همون تیکه کاغذی که روش نوشت بود«فروشی»

****
زنی هم که آرایش میکنه و میاد تو جامعه
دقیقا انگار پشت شیشه شخصیتش نوشته
«فروشی»یعنی به همه اجازه داده...

                              


مناجات شهدا


 یا نور

خدایا این بنده ضعیف و ذلیل و گنهکارتو میخواهد که او را ببخشی و بیامرزی و قلم عفو بر اعمال او بکشی

خدایا به من توفیق بده که به عهد خود که با تو بسته ام و هر بار با تکرار گناهان به آن عمل نکرده ام، این بار وفا نمایم.

خدایا قسمت می دهم بر محمد و آل محمد ( صلی الله علیه و آله) قبل از اینکه مرا از این دنیا ببری، تمامی گناهانم را ببخش و به من آنقدر توانایی بده تا آخرین نفسی که زنده هستم بنده مخلص تو باشم و در راه تو و برای تو حرکت کنم.

خدایا از تو میخواهم اگر درراه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم، مرا به عنوان شهید در راهت بپذیری، زیرا که گناهانم زیاد است و طاعتم اندک.

خداوندا عاجزم و بیچاره، فقط امید به لطف و کرم و فضل  تو دارم.

 قسمتی از وصیت نامه سردار شهید احمد بابایی

غزل دلتنگی شهدا


بسمـــ ربـــ الزهـــرا

باز امشب به دلــــم یاد رفیقــان دارم

زیر لب زمزمـــــه ی آیه ی قـــرآن دارم

که همـه پر بکشـــیدنـد ، ولی جــا ماندم

سالیانی است که من این غمِ پنهان دارم

شــده ام مثـــل کـــویری که نـدارد آبـی

روز و شب از بَرشان خواهش باران دارم

نامه ی مـــادر و ســـــربند و پلاک و چفیه

یادگــــاری است کــه از دولتِ  یاران دارم

دائما چشــــم امــید دل و لطــف شـــهدا

اینچنین است که من دست به دامان دارم

اینکه من هستم و اینگونه نفــس می گیرم

همه لطفی است که از سمت شهیدان دارم

ای خدا نیمه شبی حاجت خود می گیرم

من به اعجـــاز شهـــــیدان تو ایمــان دارم

چه کسی هست دهد گوش به حرف دل من

باز امشــب به دلـــــــم یـــاد رفـیقـــــان دارم

بسیجیان بی ادعا

على علیه السلام:

أینَ إخوانِیَ الَّذین رَکِبوا الطَّریقَ وَمَضَوا عَلَى الحَقِّ؟ ...أوِّهِ عَلى إخوانِیَ الَّذین ...أحیَوا السُّنَّةَ وَأماتوا البِدعَةَ ، دُعوا لِلجِهادِ فَأجابوا ، وَوَثِقوا بِالقائِدِ فَاتَّبعوهُ؛

کجایند برادران من که راه حق را سپردند ، و با حق ، رخت به خانه آخرت بردند؟ ......دریغا از برادرانم که .. بدعت را میراندند ؛ به جهاد خوانده شدند و پذیرفتند ؛ به پیشواى خود اعتماد کردند و در پى او رفتند .
نهج البلاغة : خطبة 182


شکر خدا



اگر شکر کردید برای شما زیاد می کنم...

یعنی شکر هر چیزی مناسب خود آن چیز است. شکر پول کمک کردن و انفاق به فقیر است، شکر علم تعلیم دادن است، شکر قدرت گرفتن دست ضعیف است. اینها شکر نعمتند. شکر منعم، یعنی خدا را عبادت کنیم چون سزاوار عبادت شدن است نه برای اینکه به ما نعمت داده است. محمداسماعیل دولابی

اللهم عجل الولیک الفرج

بلند ترین ارتفاع برای سقوطمان

افتادن از نگاه مهدی فاطمه است

اللهم عجل لولیک الفرج

حرف دل شهدا


ای نخل ها! ما را دریابید.
لبخندی برایمان بفرستید, از بغض هایمان بپرسید.
ما محاصره شدگان والفجریم. ما غرق شدگان اروندیم, ما مفقود الاثرهای رمضانیم.تپه های بغض گرفته ی قلاویزانیم, میدان مینهای فکه ایم, مجنون جزیره ی مجنونیم.

غروب های غمگین شلمچه ایم.
ما را پناه دهید ای شفاعت دیده ها. پس چرا چیزی نمیگویید.
ای یادگاران خلوت سنگرها. راستی با آن همه یاران چه کردید؟

چطور قامتتان از شکستن آن همه دل نشکست؟ چطور نشنیدید آن همه صدای بلند را؟
راهی مهیا کنید. از سفری به سمت نور بگوئید. از نخل های سر به زیر حرفی بزنید.
هر توسلی به شما ختم و هر تلاطمی لبیک گویان به شما می پیوندد.
شکلک گلشکلک گلشکلک گلشکلک گل

دعایت میکنم


دعایت می کنم
 روزی بفهمی باخدا
تنها به قدر یک رگ گردن،وحتی کمتر از آن
فاصله داری
دعایت می کنم
روزی بفهمی،گرچه دوری از خدا
اما خدایت با تونزدیک است
دعایت میکنم
روزی دلت بی کینه باشد،بی حسد،باعشق
دعایت می کنم،روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دعایت می کنم
روزی بفهمی ای مسافر،رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشنِ با او
دعایت می کنم،ای مهربان همراه
توهم،ای خوب من
گاهی دعایم کن.....

زندگی


جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

زندگی اگر از مجرای قرآن و ولایت فقیه بگذرد، زیبا و با هدف و دوست داشتنی است و مرگ، در این حالت دوست داشتنی تر! این حقیقت زندگی است که فقط قلیلی آگاه هستند بر آن!
شهید عباس قنبری


مردم بدانید...


مردم بدانید...

که در مکتب ما شهادت مرگی نیست

که دشمن بر ما تحمیل کند

واین آخرین پیام هر شهید است که:

همیشه راه حسین (ع) باقیست و یزیدیان بر فنا!!!

"شهید موحد دانش"

شیطان



دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ 

فریب می‌فروخت.
مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.
توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و جنایت ،‌ جاه‌طلبی و ...
هر کس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد.
بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را.
بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را.
شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد. حالم را به هم می‌زد.
دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.
انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم،
فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم.
نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد. می‌بینی!
آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.
جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌:
البته تو با اینها فرق می‌کنی.
تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد.
اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند.
از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و
او هی گفت و گفت و گفت.
ساعت‌ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبه‌ی عبادت افتاد
که لا به لای چیز‌های دیگر بود
دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.
با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد.
بگذار یک بار هم او فریب بخورد.
به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم.
توی آن اما جز غرور چیزی نبود.
جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. 
فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،‌نبود!
فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام.
تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم.
می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم.
عبادت دروغی‌اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.
به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.
آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشک‌هایم که تمام شد،‌
بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم،صدای قلبم را
و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم.

به شکرانه ی قلبی که پیدا شده بود.

----------------------

بیاین مراقب باشیم..
چشمامونو باز کنیم و قلبمونو نگه داریم..
اجابت کردن دعوت شیطان بلایی هست که گرفتارشیم..
بیاین یاد بگیریم بگیم نه..!
جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

فراموشی



مباد حرمت آلاله را بریم از یاد

و بی خیال بگوییم هرچه بادا باد
مباد پا بگذاریم روی آن همه عشق
و شعله ور شود احساسمان ز ماتم عشق
نگیرد آتش فریاد رنگ خاموشی
نصیبمان بشود تا ابد فراموشی!


اول نفس ...



تخریب چی در میدان جنگ،

اول نفس خود را تخریب میکرد بعد مین را...

یاامام الرئوف

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

السلام علیک یا شمس الشموس

السلام علیک یا غریب الغربا

السلام علیک یا امام الرئوف

امام رضا (ع):

هرگاه مردم گناهان تازه ای را که مرتکب آن نمی شدند انجام دهند خداوند هم بلاهای جدیدی که سابقه نداشته بر ایشان ایجاد میکند.